نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 195
قوم وى تقاضا كردند: تا خرما
فروشى را رها كرده و به آسيابانى بپردازد و او نيز قبول كرد. (1)
محمد بن مسلم و ابو كُريبه ازْدى
نزد شريكِ قاضى شهادتى دادند و شريك با نگاهى طولانى به آنان گفت: دو نفر فاطمى و
جعفرى! (يعنى شما از طرفداران فرزندان فاطمه و اصحاب جعفر بن محمد الصادق هستيد و
شهادت شما قبول نيست) آن دو گريه كردند و علت گريه خود را چنين شرح دادند:
«ما را به اقوامى منسوب كردى
(شيعيان) كه به برادرى و نسبت با ما راضى نيستند چون ورع و تقواى ما را پست و
ناچيز مىشمارند و ما را به شخصيتى منسوب كردى كه به شيعه بودن ما راضى نيست. اگر
وى آقايى كند و ما را به عنوان شيعه خويش بپذيرد بر ما منت نهاده و با تفضّل
هميشگىاش رفتار كرده است».
شريك از اين سخن آنان متعجب شد و
تبسّمى كرد و گفت: مرد بايد مثل شما باشد، بعد از وليد اموى تقاضا كرد كه اين دفعه
شهادت آنان را بپذيرد. (2)
مشابه اين قضيه نيز با قاضى ابن
ابى ليلى اتفاق افتاد كه شهادت محمد بن مسلم را قبول نكرد. وقتى امام صادق با خبر
شد، يكى از اصحاب خويش را مأموريت داد كه چند سؤال از ابن ابى ليلى بپرسد و با او
شرط كند كه از علم خود جواب دهد و وقتى او به جهل خويش اعتراف كرد پيام امام صادق
(ع) را به او برساند كه چرا شهادت مردى را رد كرده كه به دين و احكام خدا و سنّت
پيامبر از او عالمتر است. (3)
محمد بن مسلم در سال 150 هجرى در
كوفه رحلت كرد.
سعد الخير
سعد از فرزندان عبدالعزيز بن
مروان اموى بود. او از اصحاب جليل القدر، با
----------------------
(1) - همان مدرك، ص 165
(2) - اختصاص، ص 202
(3) - تنقيح المقال، ج 3، باب
الميم، ص 185
نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 195