نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 50
من بر اساس پيشگويى پيامبر اين
سخن را بر زبان مىآورم (وباقر العلم را صدا مىزنم.) [1]
بالاخره جابر در سنين نوجوانى
امام، آن حضرت را ديد و شناخت و سلام رسول خدا را به وى ابلاغ كرد و دستورالعمل
خاص پيامبر به امام باقر (ع) را كه فرموده بود:
از آن به بعد، جابربن عبدالله
انصارى، صحابى عالم فاضل كهنسال، صبح و عصر خدمت امام باقر نوجوان مىرسيد و از
محضر علمىاش بهرهها مىبرد و با اينعمل خود مردم مدينه را به تعجب وا مىداشت و
به مقام علمى ابو جعفر عليهالسلام آشنا مىكرد. [3]
وبدين سان بود كه امام محمدباقر
در زمان حيات پدر به عنوان يك عالم بزرگ مطرح شد و آوازه علمى او درگوش خاص و عام
پيچيد و قتى عبدالله بن عمر از جواب سؤال بازماند، امام را به سؤال كننده نشان داد
و گفت: خدمت آن نوجوان برو و از او بپرس وجواب را به من اطلاع بده.
و وقتى سائل جواب امام را برايش
باز گفت، تعجب كرد و گفت: آنان اهل بيتى هستند كه علمشان از جانب خداست. [4]
دوست و دشمن، امام را به عنوان يك
شخصيت علمى، سياسى كه افكار و نظرياتش سنجيده و از روى حساب است، مىشناختند.
برخورد امام با منصور دوانيقى نشانگر اعتقاد مخالفان امام به شخصيت آن بزرگوار
است. ابى بصير گويد درزمان حيات امام سجاد (ع)، با امام باقر (ع) درمسجد پيامبر
نشسته بوديم كه منصور دوانيقى وداودبن