نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 89
نظرات وى احترام گذاشته و در
مشكلات به حضرت متوسل مىشدند.
درموردى، امام باقر عليهالسلام
دو سارق را دستگير كرد. آن دو انكار كردند. امام آن دو را به پيش امير مدينه برد
وگفت: تا دست اين دو را قطع نكنى ازاينجا نمىروم.
دزدها فكر مىكردند كه حاكم به
گفته امام اعتنا نمىكند ازاين رو يكى از آن دوگفت: براى چه بايد دست ما قطع شود
درحالى كه ما اقرار نكردهايم (و دو شاهد عادل هم عليه ما شهادت نداده است.) حاكم
گفت:
»واى بر شما، كسى عليه شما شهادت
داده كه اگر بر عليه همه مردم مدينه شهادت دهد، شهادت او را قبول خواهم كرد». [1]
درمورد موضعگيريها و برخوردهاى
امام با وليد بن عبدالملك مطلب خاص بدست نياورديم ولى بين امام و سليمان بن
عبدالملك، نامه ردّوبدل شده كه به آن اشاره خواهيم كرد.
امام
و عمربن عبدالعزيز
از آنجا كه عمربن عبدالعزيز سياست
عدالت پيشگى را اتخاذ كرده بود، رابطه او با امام باقر عليهالسلام خوب بود، به
امام احترام مىگذاشت و از ايشان نصيحت مىپذيرفت. امام نيز بنابر وظيفه هدايتگرى
خويش عمل مىكرد و او را پند واندرز مىداد و هدايت مىكرد. نوشتهاند وقتى عمر به
خلافت رسيد، فنون بن عبدالله بن عتبة بن مسعود كه از عابدان كوفه بود، را به محضر
امام فرستاد تا ايشان را به دارالخلافه دعوت كند. امام دعوت خليفه را پذيرفت و به
شام سفر كرد. عمر استقبال شايانى از امام كرد و مدتى از امام پذيرايى كرد و وقتى
حضرت خواست به مدينه باز گردد عمر از وى تقاضاى نصيحت و راهنمايى كرد. امام فرمود:
»تو را به تقواى خدا سفارش
مىكنم، مسلمان كهنسال را به منزله پدر خويش، ميانسالان را
[1] - بحارالانوار، ج 46، ص
272-273 (البته اين جريان طولانى است وامام درصدد نشان دادن علم امامت به يكى از
شيعيان بود كه در اين مورد اطمينان نداشت و اين واقعه درزمان امامت آن بزرگوار
بود)
نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 89