نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 90
به منزله برادر و كوچكها را به
منزله فرزند خود بگير، به فرزندت محبت ورحمت آور، به برادرت ببخش و با او بپيوند و
به پدرت نيكى كن و هرگاه كار نيكى كردى آن را پرورش (تداوم) ده.» [1]
عمربن عبدالعزيز كه از اين سفارش
جامع امام شگفت زده شده بود گفت: به خدا قسم براى مادستورهايى را جمع كردى كه اگر
بدانان عمل كنيم و خدا ما را يارى كند، خير براى ما هميشگى خواهد بود ان شاءالله.
و وقتى امام خواست حركت كند،
عمربن عبدالعزيز خدمت امام مشرف شد و براى احترام و تكريم بيشتر نسبت به امام
درحضور حضرت نشست و با امام خدا حافظى كرد. [2]
وقتى ابن عبدالعزيز به مدينه آمد،
منادى وى ندا داد، هر كس مالى به زور از او گرفته شده، پيش خليفه بيايد. امام باقر
عليهالسلام نيز نزد خليفه رفت. وقتى خليفه امام را ديد، از ايشان استقبال كرد و
حضرت را به جاى خويش نشاند. امام كه عمر را گريان ديد، علت پرسيد و عمر گفت: هشام
بن معاذ با مواعظ خود ما را منقلب كرد. امام (كه شرايط را براى اندرز مناسب ديد)
فرمود:
»همانا دنيا بازارى از بازارهاست
كه مردم درآن كالاى سود وضرر دار مىفروشند ... از خدا بترس و دو مطلب را در نظر
داشته باش: (اول) ببين در پيشگاه خداوند مصاحبت و همراهى چه چيزى را مىخواهى پس
آن را پيش فرست و (دوم) ببين در پيشگاه خداوند از مصاحبت و همراه داشتن چه چيز
ناخوشايندى پس آن را پشت سرخود بينداز و رها كن و در كالايى كه بر صاحبان قبلىاش
كساد شد، رغبت نكن. درِ سراى خويش (به روى مردم) باز و دربانان را كم كن و حق
مظلوم را بگير و دست ردّ بر سينه ظالم باش و ...».
بعد امام فرمود:
«سه خصلت است كه هر كس واجد آنها
شد، ايمانش كامل گشت:
هنگام رضايت و خشنودى به باطل
نگرايد وهنگام خشم از حق خارج نشود وهنگام قدرت، حق ديگران را نگيرد».