نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 91
عمربن عبدالعزيز پس از شنيدن
سخنان امام نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحيم
بنابراين نامه عمربن عبدالعزيز فدك را كه به زور غصب شده به محمدبن على باز
مىگرداند». [1]
برخورد نصيحتگرانه امام با ابن
عبدالعزيز به خاطر نصيحت پذيرى نسبى وى بود، بدين جهت امام او را به حق دعوت
مىكرد. ظاهرا عمر بن عبدالعزيز در ابتداى خلافت نامهاى به امام نوشت و امام
درجواب، وى را وعظ ونصيحت كرد. عمراين جواب را با نامه امام به سليمان بن عبدالملك
(خليفه قبلى) مقايسه كرد و ديد درآنجا امام از سليمان مدح كرده ولى دراينجا وى را
وعظ كرده است. هر دو نامه را پيش امير مدينه فرستاد تا به امام عرضه كند و علت
تغيير لحن نامهها را بداند. وقتى نامهها به امام عرضه شد، امام فرمود:
«سليمان از حاكمان ستمگر بود (كه
هيچ حوصله شنيدن وعظ و نصيحت ندارند و گوششان جز با شنيدن مدح آشنايى ندارد) و من
هم (از روى تقيه) آن چنان كه با جباران مكاتبه مىشود بدو نامه نوشتم، اما رفيق تو
اظهار عدالت پيشگى مىكند ومن هم مطابق اين روش به وى نوشتم.»
البته امام عمربن عبدالعزيز را
همچون اسلافش غاصب خلافت مىدانست.
مسعودى مى نويسد:
امام باقر شبى كه عمربن عبدالعزيز
در شام درگذشت، فرمود:
«امشب مردى فوت كرد كه فرشتگان آسمان
او را نفرين مىكنند واهل زمين در سوگ اومىگريند.» [2]
و در روايتى ديگر علت آن را چنين
فرمود:
«زيرا او بر مسندى تكيه زده است
كه هيچ حقى درآن ندارد.» [3]
امام و هشام بن
عبدالملك
[1] - الامام محمدالباقر، دخيّل،
ص 44 المناقب، ج 4، ص 207-208، بحارالانوار، ج 46، ص 326-327