نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 97
تيرمىاندازد؟ امام در جواب به
بيان فضيلت امام پرداخت و فرمود:
«ما وارث »كمال» و »تمامى» هستيم
كه خداوند در اين آيه بر پيامبرش نازل كرد و فرمود:
«امروز دين شما را كامل كردم و
نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما پسنديدم» و زمين از صاحب
چنين كمالى، كه غير ما دستش ا زآن كوتاه است، هيچگاه خالى نخواهد شد.»
اين بيان امام در مورد مقام معنوى
امامت ومعرفى خود و فرزندش به عنوان مصداق امام، هشام را درآتش خشم و غضب فرو برد
و به فكر واداشت. چشمهاى هشام از شدت خشم چپ و صورتش قرمز شد. او كه نمىخواست حرف
امام را بپذيرد، پرسيد:
مگرهمه ما فرزندان عبدمناف
نيستيم؟
امام- آرى ولى خداوند ما را جداى
از ديگران به سرّ پوشيده و علم بى شائبه خويش اختصاص داده است.
هشام- مگر خداوند پيامبر را از
شجره عبدمناف به سوى همه مردم، از سياه، سفيد و سرخ نفرستاد؟ پس چگونه چنين علمى
را فقط شما وارث شديد؟ شما كه پيامبر نيستيد پس از كجا ادعاى چنين علمى مىكنيد؟
امام- دليل ما اين آيه شريفه است:
(لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ
بِهِ)[1] آنچه پيامبر زبانش را به آن براى
غير ما حركت نداد، آن را به ما اختصاص داد و به همين جهت از بين اصحابش فقط با على
(ع) نجوا داشت و خداوند دراين راستا فرمود: (وَ تَعِيَها اذُنٌ واعِيَةٌ)[2] پيامبر بعد از نزول اين آيه نزد اصحابش فرمود: يا على، از
خداوند خواستم كه گوش تو را آن گوشى قرار دهد كه ظرف حق است؛ و به همين جهت على بن
ابى طالب در كوفه فرمود:
رسول خدا هزار باب از علم به من
ياد داد كه از هرباب، هزارباب ديگر منشعب مىشود وهمچنان كه خدا اين علوم را فقط
به پيامبرش ياد داد، پيامبرش هم اين علوم را فقط به برادرش على ياد داد و از على
(ع) به ما ارث رسيد.
هشام- على ادعاى علم غيب مىكرد و
حال آن كه خداوند كسى را بر غيب خود مطلع نكرد، پس على از كجا چنين ادعايى مىكرد؟
[1] - قيامت، آيه 16 (باشتاب
وعجله زبان به قرائت قرآن مگشاى)
[2] - الحاقّه، آيه 12 (وگوش
پذيرنده آن را درخودجاى دهد و حفظ گرداند.)
نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 97