اينان در منبع علم او اختلاف داشتند. برخى از آنان گفتند
آن حضرت علوم خود را از كتاب هاى پدرانش و اصول و فروعى كه در آنها نوشته شده مىگيرد.
دسته اى ديگر گفتند او از پدرش دانش فرا نگرفته؛ زيرا زمانى كه او چهار سال و چند ماه
داشت، پدرش به خراسان گسيل داده شد. بلى، هنگام بلوغ او خداوند وسائل و اسباب علم،
مانند الهام، آگاهى قلبى، رؤياى صادقه و غير اينها را براى وى فراهم مى كند. و فرقه
اى ديگر گفتند ممكن است از هر دو راه علم حاصل كند. [2]
برخى تصوّر مى كردند تا زمانى كه امام (ع) بالغ نشده نمى
شود در مشكلات و مسائل شرعى به او رجوع كرد.
«ريان بن صلت»، «صفوان بن يحيى»، «محمدبن حَكيم»، «عبدالرحمن
بن حجّاج»، «يونس بن عبدالرحمن» و گروهى از رجال و معتمدان شيعه درمنزل «عبدالّرحمن
بن حّجاج» گرد آمده در ماتم امام رضا (ع) به سوگ نشستند.
«يونس بن عبدالرحمن» به آنان رو كرد و گفت:
گريه را رها كنيد! اكنون (بگوييد) چه كسى عهدهدار امر
امامت است؟
و ما تا زمانى كه ابوجعفر بزرگ شود، در مسائل به چه كسى
رجوع كنيم؟
ريان بن صلت برخاست و دست بر گلوى «يونس» انداخت و در
حالى كه گلويش را مى فشرد گفت:
تو پيش ما تظاهر به ايمان مى كنى ولى در نهان گرفتار شك
و شرك هستى!
اگر امر امامت او از ناحيه خدا باشد چنانچه بچه يك روزه
هم كه باشد به منزله پيرمردى دانشمند است و حتى بالاتر از آن، و اگر از سوى خدا نباشد،
چنانچه هزار سال هم عمر كند بسان يكى از افراد عادّى خواهد بود. بنابراين شايسته است
در اين باره بيشتر تأمل شود.