نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 126
خداوندا به داوود فرمود: عصاى سليمان و عصاى آن قوم را
بگير و هر دو را در خانهاى قرار بده و در آن را ببند. فرداى آن روز هر كس عصايش برگ
كرد و ميوه داد او خليفه است. بنى اسرائيل بر اين امر راضى شدند و تسليم گشتند.» [1]
«على بن حسان» مى گويد:
به امام جواد (ع) عرض كردم: «آقاى من، مردم، خردسالى را
بر شما خرده مى گيرند. امام فرمود: آنان از كلام خداوند چه خردهاى مىگيرند كه مىفرمايد:
«قُلْ هذِهِ سَبيلى ادْعُوا الَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ انَا وَ مَنِ اتَّبَعنى»
[2] بگو «اين راه من است! من و پيروانم، با بصيرت كامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت
مىكنيم!
به خدا قسم، جز على (ع) كه در آن زمان نه سال داشت كسى
از پيامبر (ص) پيروى نكرده بود و من هم نه سال دارم. [3]
اظهار علم مخصوص امامت
يكى از راههايى كه امام جواد (ع) به وسيله آن از امامت
خود دفاع مىكرد، ابراز و اظهار علم مخصوصى بود كه خداوند به پيامبر (ص) و جانشينان
معصومش اختصاص داده است.
امام محمدتقى (ع) با كمى سنّ، از نظر علم و دانش در مرحلهاى
قرار داشت كه همه انديشمندان و دانش پژوهان را به تحيّر واداشته بود كه اين همه دانش
و آگاهى را از كجا به دست آورده و در كدام مدرسه آموخته است؟ و اصولًا برخوردارى از
چنين علمى، يكى از گوياترين و خدشه ناپذيرترين دليلها و محكهايى بود كه در شناخت امام
راستين از مدّعى امامت به كار گرفته مىشد و بسيارى از مدّعيان امامت در طول حيات پيشوايان
معصوم عليهم السلام به خاطر نداشتن چنين علمى از سوى مردم طرد و كنار گذاشته شدند.
پس از شهادت امام رضا عليه السلام گروه زيادى از مردم
از جمله: محمد بن جمهور، حسن بن راشد، على بن مدرك و على بن مهزيار به مدينه روى آورده
جوياى جانشين آن
[1] - كافى، ج 1، ص
383 به نقل مسند الامام الجواد، ص 110