مأمون اهل ميگسارى نيز بود و گاهى آنقدر افراط مىكرد
كه در حال مستى دست به كارهاى خطرناكى مى زد. او شبى در حال مستى پس از سعايت «ام الفضل»
با شمشير آخته براى كشتن امام جواد (ع) به خانه آن حضرت رفت ولى امام (ع) به طرز معجزه
آسايى نجات يافت. [2]
سياست تزوير و ريا
مأمون فردى رياكار با ظاهرى فريبنده بود. او در ظاهر به
تقوى و پرهيز از معاصى تظاهر مىكرد اما يكى از آلوده ترين افراد زمان خود بود. يكى
از مظاهر رياكارى و نفاق او تظاهر به طرفدارى از على (ع) و فرزندان آن حضرت بود تا
جايى كه برخى او را شيعه دانسته اند. او حتى نسبت به دشمنان آن حضرت اعلام انزجار مىكرد؛
از اين رو از بنى اميه بخصوص معاويه سخت بيزارى مىجست و در سال 211 دستور داد در تمام
شهرهاى مسلمان نشين ندا دهند كه كسى معاويه را به نيكى ياد نكند و برترين كس بعد از
پيامبر (ص) على (ع) بوده است، [3] و نيز دستور داد اعلام كنند هر كس معاويه را به نيكى
ياد كند، يا او را بر ديگر اصحاب پيامبر (ص) ترجيح دهد ذمه خود را از او برى كردم
(و امنيتى ندارد.) [4]
مأمون اشعارى در مدح على (ع) مىسرود و بحثهاى جالبى با
علماى زمان خود در باره شخصيت على (ع) و حقانيت آن حضرت و فرزندانش داشت. يكى از مصاديق
اين تظاهر و رياكارى در جريان اعتراض بنى عباس به ازدواج «ام الفضل» با امام جواد
(ع) و پاسخ مأمون آشكار مىشود. زيرا او در حالى چنين سخنانى را به زبان جارى مىكند
كه قبل از آن دستش به خون بهترين و برترين فرد زمان خود از فرزندان على (ع) يعنى امام
هشتم (ع) آغشته بود. در اينجا به جهت اهميت اين گفتگو بخشهايى از آن را ذكر مىكنيم.
[1] - تاريخ اسلام، حسن ابراهيم حسن، ج
2، ص 73 و الكامل فى التاريخ، ابن اثير، ج 6، ص
433