نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 210
پيوسته درصدد تدبير و طرح و نقشه قتل او بودند. (1)
اتخاذ اين موضع خصمانه گواه اين است كه دستگاه از نفوذ
سياسى و موقعيت اجتماعى پيشواى نهم (ع) در ميان اقشار جامعه سخت بيمناك بوده، وجود
آن حضرت را خطرى جدّى براى حكومت ستمگرانه خود مىدانسته است؛ اما در آن شرايط چارهاى
نمىديد جز اين كه به همان منظورهايى كه پيشتر، مأمون آن حضرت و پدرش را نزد خود آورد،
او را به نزد خويش فراخواند. (2)
در درسهاى قبل به بخشى از نفوذ اجتماعى امام (ع) در ميان
مردم بخصوص بغداد و مركز خلافت عباسى اشاره كرديم. اين نفوذ در حد مردم عادى محدود
نمىشد بلكه دل برخى از دولتمردان را نيز تسخير كرده، آنان را دلباخته حاكم اصلى اسلامى
و پيشواى واقعى مسلمانان ساخته بود.
«احمد بن زكريّاى صيدلانى» از مردى از «بنى حنيفه» از
اهالى بُسْت و سَجِسْتان (3) نقل مىكند كه گفت:
در آغاز خلافت معتصم در سفر حجّ با ابوجعفر (ع) همراه
بودم. روزى كه با هم بر سر سفره نشسته بوديم و جمعى از درباريان حكومت نيز حضور داشتند،
به امام عرض كردم: فدايت شوم! والى ما مردى است كه دوستدار شما خاندان است. در ديوان
او براى من مالياتى مقرّر شده است. اگر صلاح مىدانيد نامهاى براى او بنويسيد و سفارش
كنيد كه با من به نيكى رفتار كند.
امام عليه السلام فرمود: من او را نمىشناسم.
عرض كردم: همانطور كه گفتم: او از دوستان شما اهل بيت
است و دستخط شما براى من مفيد خواهد بود.
امام (ع) كاغذى برداشت و نوشت:
«(بِسم
اللَّهِ الرَحْمنِ الرَحيمِ)، رساننده اين نامه از مذهب و مرام نيكوى
تو نزد من ياد كرد؛ همانا عملى براى تو سودمند است كه همراه با احسان (به ديگران) باشد.
پس به برادرانت نيكى
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 210