نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 211
كن و بدان كه خدا حتى از ذرّه خردلى هم از تو سؤال خواهد
كرد».
نامه را نزد والىِ بلاد خود بردم. والى كه از دستخط پيشوايش
براى او آگاه شده بود تا دو فرسخى شهر به استقبال من آمد. نامه را گرفت، آن را بوسيد
و بر ديدگانش نهاد، سپس علاوه بر حلّ مشكل من و حذف نامم از ديوان ماليات، مقدارى پول
به صورت مقرّرى براى من و افراد خانوادهام تعيين كرد و پيوسته- تا زنده بودم- مرا
مورد عنايت و بخشش قرار مىداد. (1)
اين داستان بيانگر چند نكته مهمّ است:
1- اينكه آن مرد، آنهم در سطح حاكميّت يك استان تا چه
حدّ دوستدار و دلباخته امام جواد (ع) بود.
2- امام عليه السلام دريافت كه اظهارات آن مرد نسبت به
حاكم «سَجِستان» در حضور درباريان، ممكن است براى وى ايجاد دردسر كند؛ از اين رو فرمود:
من او را نمىشناسم.
و با اين سخن هرگونه ارتباط بين خود و او را نفى كرد تا
به او آسيبى نرسانند.
3- امام عليه السلام در نامه خود نسبت به اعتقاد حاكم
اظهار نظر نكرد، بلكه تنها نقل قول كرد و در مرحله بعد، هيچ گونه دستور خاصى به او
نداد، بلكه تنها به موعظه او و اين كه خدايى هست و حسابى، اكتفا كرد و با اين كار،
ذهنيّتى را كه از سخنان سؤال كننده براى نيروهاى حكومتىِ حاضر در مجلس، نسبت به آن
حاكم پيدا شده بود، برطرف كرد و او را از موضع تهمت دور ساخت. (2)
بدون شك وجود چنين فردى با برخوردارى از چنين موقعيّت
و نفوذى حتّى در بين دولتمردان، نمىتوانست از نيرنگ و توطئه معتصم- كه جز قدرت و سلطنت
به چيز ديگر نمىانديشيد- در امان باشد.
زمينه سازى براى شهادت امام (ع)
پس از احضار امام عليه السلام به بغداد و تحت نظر قرار
گرفتن آن حضرت، معتصم درصدد اجراى ديگر توطئههاى خود برآمد.
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 211