مقصود از «مساجد» همين اعضاى هفتگانه سجده است، و چيزى
كه از آنِ خدا باشد بريده نمىشود.
معتصم از استدلال امام عليه السلام شگفت زده و در برابر
آن تسليم شد و دستور داد طبق نظر امام عليه السلام انگشتان دزد را بريدند.
اين موضوع بر «ابن ابى دؤاد» سخت گران آمد و او را به
شدّت ناراحت كرد، به گونهاى كه آرزوى مرگ كرد و با خود گفت: اى كاش بيست سال پيش مرده
بودم (و اين صحنه را نمىديدم)! زيرا او هم از امام (ع) شكست خورد و فتوايش در منصب
«قاضِى القُضاتى» از سوى آن حضرت فتوايى مخالف سنّت قطعى پيامبر (ص) و كتاب خدا قلمداد
شد، و هم از سوى معتصم تحقير گشت.
وى، اين شكست و بىاعتنايى و تحقير از سوى خليفه را نتوانست
تحمل كند، سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و به شيوهاى حيله گرانه و زبانى دلسوزانه
و خيرخواهانه نسبت به شخص خليفه و حكومت او گفت:
در مجلسى كه خاندان سلطنتى، درباريان، فرماندهان نظامى
و وزرا حضور دارند و اميرالمومنين فقها و دانشمندان را گرد آورده تا حكم مسألهاى را
كه براى حكومت پيش آمده از آنان بپرسد، مردم نيز در پشت در گفتگوهاى آنان را مىشنوند،
آيا رواست كه خليفه 2 گفتهها و نظرات آنان را ناديده بگيرد و نظر فردى را كه بخش عظيمى
از اين امّت قائل به امامت او هستند و ادّعا مىكنند او براى خلافت شايستهتر از خليفه
است، بر نظر فقها مقدّم بدارد و طبق نظر او حكم كند!؟
معتصم چهرهاش دگرگون شد و به عمق اشتباه خود پى برد و
گفت:
«خدا به تو پاداش نيك دهد كه مرا از اين موضوع مهمّ،
باخبر ساختى».
سپس دست به كار شد و ظرف چند روز طرح به شهادت رساندن
امام جواد عليه السلام را ريخت. (2)
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 214