نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 59
* «على بن مهزيار» از «موسى بن قاسم» چنين نقل مىكند:
«به حضرت جواد (ع) عرض كردم: من خواستم از جانب تو و پدر بزرگوارت در خانه كعبه طواف
كنم ولى گفتند از جانب اوصيا عليهم السلام نمىتوان طواف كرد. حضرت به من فرمود: هر
چه مىتوانى طواف كن؛ زيرا طواف كردن از جانب اوليا نيز جايز است.
چون سه سال از اين جريان گذشت به امام (ع) عرض كردم از
شما اجازه گرفتم كه از جانب تو و پدرت طواف كنم و تو اجازه دادى و من نيز چندى كه خدا
مىخواست طواف كردم پس از آن چيزى در دلم افتاد و به آن عمل كردم. امام (ع) فرمود آن
چيست؟ گفتم:
روزى از جانب رسول خدا (ص) طواف كردم. حضرت سه بار فرمود:
صلىاللَّه على رسول اللَّه. عرض كردم در روز دوم از جانب اميرالمومنين طواف كردم.
روز سوم از جانب امام حسن (ع)، روز چهارم از جانب امام حسين (ع)، روز پنجم از جانب
على بن حسين (ع)، روز ششم از جانب ابىجعفر محمد بن على (ع)، روز هفتم از طرف جعفر
بن محمد و روز هشتم از جانب موسى بن جعفر، روز نهم از جانب پدرت على بن موسى الرضا
و روز دهم از جانب تو اى آقاى من! و اين بزرگوارانى هستند كه به ولايت آنها اعتقاد
دارم. آن حضرت فرمود: «اذَنْ وَاللَّهِ تَدِيْنُ اللَّه
بِالدّينِ الَّذِى لايُقْبَلُ مِنَ الْعِبادِ غَيْرِهِ» (يعنى: چون بر اين عقيده
و طريقت باشى به خدا سوگند آئينى را قبول كردهاى كه از بندگان جز آن دين پذيرفته نمىشود.)
عرض كردم: بسا مىشود كه از جانب مادرت فاطمه (ع) طواف
مىكنم و گاهى هم موفق نمىشوم. حضرت فرمود: اين طواف را بسيار بجاى آور كه اگر خدا
بخواهد افضل اعمال تو است.» [1]
* «ميسر بن محمد» مىگويد: به خانه امام جواد (ع) رفتم
و پس از سؤالاتى گفتم: فدايت گردم، از محبت و دوستى شما چه چيز به دوستانتان مىرسد؟
امام پاسخ داد: امام صادق (ع) غلامى داشت كه هرگاه به مسجد مىرفت آن غلام قاطر آن
حضرت را نگاه مىداشت. در يكى از روزها كه غلام كنار مسجد نشسته بود، گروهى از خراسان
به شهر آمدند و يكى از