responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 42

خاندانش را بر اين وصيّت گواه گرفت و كتاب و سلاح خود را به او تحويل داد و فرمود:

«پسرم! رسول خدا (ص) به من دستور داده است كه تو را وصىّ خود سازم و كتاب و سلاحم را به تو تحويل دهم ...» [1]

بيعت‌

امام مجتبى (ع) پس از فراغت از مراسم تجهيز و دفن پدر بزرگوارش به مسجد رفت و در حضور انبوه مردم عزادار- پس از حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر (ص)- فرمود:

در اين شب كسى درگذشت كه پيشينيان در عمل بر او سبقت نگرفتند و آيندگان نيز بدو نخواهند رسيد، همو كه در كنار رسول خدا جهاد مى‌كرد و جان خود را سپر بلاى او مى‌ساخت.

رسول خدا (ص) پرچم را به وى مى‌داد و او را به ميدان مى‌فرستاد؛ آنگاه جبرئيل از سمت راست و ميكائيل از سمت چپ، او را در ميان مى‌گرفتند. و از ميدان باز نمى‌گشت مگر با پيروزى.

او در شبى به شهادت رسيد كه «عيسى» به آسمانها عروج كرد و «يوشع بن نون» وصىّ موسى از دنيا رفت.

در دم مرگ، از مال دنيا فقط هفتصد درهم داشت- كه از سهميّه‌اش از بيت‌المال مانده بود و مى‌خواست با آن خدمتكارى براى خانواده خود بخرد. [2]

ولى به من دستور داد كه آن را هم به بيت‌المال بازگردانم. [3]

سپس به معرّفى خود پرداخت و فرمود:

«هر كه مرا مى‌شناسد كه شناخته و هر كه نمى‌شناسد، من حسن فرزند محمّد، پيامبر خدا هستم ...، من فرزند بشارت دهنده و بيم دهنده هستم ... من از خاندانى هستم كه خداوند، پليدى را از آنان دور كرده و پاكيزه‌شان فرموده است. من از خاندانى هستم كه خداوند در كتاب‌


[1] الكافي، ج 1، ص 236، حدِیث 1.

[2] الارشاد، ص 188.

[3] الفتوح ، ابن اعثم کوفِی ، ج 4، ص 146.

نام کتاب : تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 42
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست