نام کتاب : تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 43
خود،
مودّت و محبّت آنان را (بر همگان) واجب دانسته و فرموده است:
( قُلْ
لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً الّا الْمَوَدَّةَ فِىالْقُرْبى)[1]
بگو از
شما (در قبال رسالتم) جز دوستى نسبت به خويشاوندانم طلب پاداش نمىكنم». [2]
پس از
سخنان امام (ع)، «عبداللّه بن عبّاس» بپا خاست و از مردم خواست تا با آن حضرت بيعت
كنند. حاضران، دعوت او را پذيرفتند و گفتند:
«به
راستى كه او چقدر نزد ما محبوب و رعايت حقّش بر ما لازم است.» [3]
گسترش دامنه بيعت
بصره،
مدائن و ديگر نقاط عراق نيز با كوفه در بيعت با امام مجتبى (ع) هماهنگ شدند. حجاز
و يمن نيز به دست «جارية بن قُدامه» و فارس به دست استاندار امام (ع) «زياد بن
ابيه» بيعت كردند.
علاوه بر
اينها، هر كس از بزرگان و زبدگان مهاجر و انصار كه در اين مناطق مىزيست، خلافت آن
حضرت را پذيرفت.
بدين
ترتيب، خلافت الهى امام حسن (ع) با بيعت عمومى و اختيارى مسلمانان قوّت گرفت و پس
از رحلت رسول گرامى، براى دوّمين بار در تاريخ اسلام، مردم از روى ميل و اختيار،
خليفه مورد رضايت خود را برگزيدند.
تنها
معاويه و پيروانش و نيز افراد معدود ديگرى كه به «قُعَّاد» معروف شدند از بيعت آن
حضرت تخلّف ورزيدند. [4]
امام حسن
(ع) در نخستين اقدامات، كارگزاران و واليان خود را بر كارها گمارد و دستورهاى لازم
را به فرماندهان داد و «عبداللّه بن عباس» را به بصره فرستاد و به طور رسمى مشغول
به كار شد. [5]