نام کتاب : تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 47
ه- پيروان رؤساى قبايل
اين
گروه، كوركورانه و بدون اراده، مجرى فرمان بزرگان و رؤساى قبيله خود بودند.
محرّك
آنان در اين امر، عصبيّت قومى و قبيلهاى بود نه بينش و آگاهى.
بيشتر
رؤسا و سران نيز همچون «اشعث بن قيس»، «عمرو بن حجّاج»، «حجّار بن ابجر» و ... در
نهان با معاويه ارتباط داشته از او دستور مىگرفتند. [1]
و- شيعيان
در كنار
اين عناصر مخالف و فتنه جو، شيعيان بودند و در ميان آنان جمعى از بازماندگان مهاجر
و انصار نيز حضورداشتند كه در دوران حكومت اميرمؤمنان (ع) در كوفه مسكن گزيده بودند.
چهرههاى
برجسته شيعه در كوفه عبارت بودند از: «قيس بن سعد بن عباده»، «حُجر بن عدىّ»،
«عَمرو بنِ حمق خُزاعى»، «سعيد بن قيس هَمْدانى»، «حبيب بن مُظاهر اسدى»، «عدىّ بن
حاتم»، «مسيّب بن نَجبه»، «زياد بن صعصعة» و .... [2]
در چنين
محيط آشفته و آكنده از تمايلات و عقايد گوناگون، براى امام حسن مجتبى (ع) آينده
كار پنهان نبود، ولى چون در آغاز راه بود، ناگزير مىبايست برنامه كار خود را براى
مردم بيان كند، امّا اين كار را با احتياط انجام دهد.
امام (ع)
در آن موقعيّت بحرانى به قدرى حكيمانه و مدبّرانه عمل كرد كه بهتر از آن در چنان
وضعى امكان پذير نبود. اينك چند نمونه:
1- در
مراسم بيعت، از قبول هرگونه قيد و شرطى استنكاف كرد و از همه به شرط شنوايى و
فرمانبرى در جنگ و صلح، بيعت گرفت. [3]