نام کتاب : تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 49
2- ارسال
نامههايى براى بزرگان عرب و رؤساى قبائل و تطميع آنان. [1]
اخطار امام (ع) به معاويه
امام (ع)
توسط «حَرْبِ بن عبداللّه ازْدى» [2] نامهاى هشدار دهنده براى معاويه فرستاد.
در
قسمتهايى از آن آمده است:
امروز
جاى دارد هركسى از دست اندازى تو به منصبى كه شايستگى آن را ندارى، تعجب كند؛ زيرا
نه فضيلتى در دين دارى ونه اثر نيك و پسنديدهاى در اسلام. و (بالاترآنكه) تو
فرزند حزبى از احزاب (مخاصم) وزاده دشمنترين افراد قريش با رسول خدا و قرآن هستى.
خداوند شرّت را كفايت خواهدكرد و به زودى بر او وارد شده، خواهى ديد كه سرانجام
كار از كيست.
پيگيرى
در راه باطل را فروگذار و همچون ديگر مردم با من بيعت كن؛ زيرا مىدانى كه من به
امر خلافت از تو شايستهترم.
از خدا
بترس و طغيان و سركشى را فروگذار و خون مسلمانان را مريز! ... و اگر جز به ادامه
گمراهى و ستيزهگرى، تن درندهى، با مسلمانان به سراغت آمده، محاكمهات خواهم كرد. [3]
واكنش معاويه
معاويه
در پاسخ امام (ع)، به جاى پذيرش حقّ و واگذارى خلافت به اهلش، به ادامه دشمنى
وكينه توزى خود باخاندان پيامبر (ص) پرداخت و در يكى از نامههايش به امام (ع)، او
راتهديد به ترور كرد و نوشت:
بپرهيز
از اين كه مرگت به دست سفلگان مردم باشد. و نوميدباش از اين كه بتوانى در ماعيب و
نقصى بيابى و چنانچه از موضع خودت دست برداشته، با من بيعت كنى، به آنچه وعده
دادهام وفا كرده، خلافت را به تو واگذار خواهم كرد. [4]