نام کتاب : تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 60
با توجه
به اين جهت، پيروزى احتمالى معاويه بر امام حسن (ع) در ميدان جنگ، در افكار عمومى،
پيروزى باطل برحق قلمداد مىشد؛ ولى دستيابى به قدرت از طريق مذاكره و مصالحه اين
محذور را نداشت.
انگيزههاى
ياد شده، معاويه را بر آن داشت تا «عبداللّهبنعامر» و «عبدالرّحمانبن سَمُرِه»
را نزد امام حسن (ع) بفرستد و به طور رسمى به آن حضرت پيشنهاد صلح كند و شرايطى را
به نفع امام حسن (ع) بپذيرد. [1]
طبق نقل
طبرى و ابناثير، [2] معاويه ورقه سفيدى كه پاى آن را مهر كرده بود نزد امام مجتبى
(ع) فرستاد و به او نوشت: اختيار با توست، در اين ورقه هر شرطى كه مىخواهى بنويس.
واكنش امام حسن (ع)
امام حسن
(ع) علىرغم مواجهه با مشكلات و كارشكنى هاى فراوان، يك لحظه از تلاش عليه معاويه
باز نايستاد و همچنان مصمّم بر جنگ با او بود.
وى، پيش
از آنكه پيشنهاد معاويه را بپذيرد در جمع ياران خود به سخن پرداخت و آنان را از
نيرنگهاى معاويه و آينده شومى كه- با پذيرش صلح- در انتظار شان هست، برحذر داشت و
به پايبندى به مقام رهبرى و مبانى جهاد اسلامى توصيه كرد. اينك دونمونه:
1- واى
برشما! سوگند به خدا، معاويه براى هيچيك از شما به آنچه در برابر كشتن من ضمانت
كرده عمل نخواهد كرد. گمان من آن است كه چنانچه دستم را در دست او گذارم و باوى
راه مسالمت پيش گيرم، مرا رها نخواهد كرد كه به آيين جدّم عمل كنم.
البتّه
من به تنهايى توانايى اين را دارم كه خداى را بپرستم؛ ليكن گويى فرزندان شما را
مىبينم كه بر در خانههاى فرزندان امويان ايستاده و تقاضاى نان و آبى- كه حقّ خود
آنهاست و خداوند بر ايشان مقرّر كرده- مىكنند. ولى نااميد باز مىگردند. پس دورى
و هلاكت بر آنان و اعمالشان باد.