و به
زودى ستمگران خواهند دانست كه به چه جايگاهى باز مىگردند. [2]
2-
«سوگند به خدا، خوارى يا كمى افراد ما را از جنگ با شاميان باز نداشت. (آنچه ما را
از اين امر باز داشت اين بود كه) تاكنون ما باآنان با سلاح وحدت و سلامت و پايدارى
مىجنگيديم؛ ولى اينك، صلح و صفا به عدوات و شكيبايى به بيتابى آميخته گشته است.
آن روز
كه شما همراه ما بوديد دينتان پيشاپيش دنيايتان بود، ولى امروز دنيايتان پيشاپيش
دينتان قرار دارد ....
شما در
وضع فعلى از دو كشته جلوگيرى مىكنيد، كشتهاى در «صفّين» كه بر آنها مىگرييد، و
كشتهاى در «نهروان» كه خون آنها را مطالبه مىكنيد. گريه كننده خوار كننده و
انتقام گيرنده، خود خواه و آشوبگر است».
سپس به
پيشنهاد معاويه اشاره كرد و فرمود:
«معاويه،
مارا به چيزى فراخوانده كه در آن نه عزّت است و نه انصاف.
اكنون
اگر خواهان زندگى هستيد، پيشنهادش را بپذيريم و اين خار را برديده تحمّل كنيم و
چنانچه مرگ (باعزّت و شرف) مىخواهيد، جان خود را در راه رضاى خدا بذل كنيم و
معاويه را در پيشگاه خدا به محاكمه كشيم».
جمعيّت
يكصدا فرياد برآوردند: ما خواهان بقا و زندگى هستيم. [3]
شورش خوارج
بقاياى
خوارج- كه وجودشان بزرگترين عامل بروز فتنه و اغتشاش و تمّرد و سستى در سپاه عراق
بود- پس از آنكه احساس كردند امام (ع) نسبت به صلح اظهار تمايل كرده، چهره كفر و
الحاد خود را برملا ساخته و در برابر اظهارات پيشوايشان دست به شورش زدند.