نام کتاب : تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 64
معاويه و
حكومت شام ايجاد نمىكرد بلكه حقّ به جانب او داده مىشد و امام حسن به عنوان كسى
كه- بدون داشتن نيروى لازم براى رودر رويى با معاويه- خود و ياران اندكش را بدون
دستيابى به نتيجه به كشتن داده است مطرح مىگشت و هر كسى به خود حق مىداد كه او
را در برابر اين اقدامش سرزنش كند.
امّا
شرايط امام حسين (ع) و جنگ با يزيد به دلايل زيادى متفاوت بود. يزيد آشكارا مرتكب
زشتىها مىشد و تعهّدى حتّى به ظواهراسلام واحكام آن نداشت. از صحابه پيامبر (ص)
محسوب نمىشد و از اين جهت نيز در ديدگاه ساده لوحان- كه صرف صحابى بودن را مايه
امتياز و برترى بشمار مىآوردند- جايگاه ممتازى نداشت. و در برخورد با فرزند رسول
خدا (ص)، حضرت حسينبن على (ع) نه تنها سرسازش از خود نشان نداد بلكه در روزهاى
نخست حكومت خود، از فرماندار مدينه خواست: يا از حسين بيعت بگيرد و يا سرآن حضرت
را برايش بفرستد. [1]
نبرد با
چنين فرد گستاخ و مشهور به فسادى اگر به شكست ظاهرى خصم هم منتهى شود، موجب شكست
واقعى او نمىگردد. به ويژه با توجه به اينكه در برابر چنين شخص فاسدى فرزند رسول
خدا (ص) قرار گرفته است.
ب- آيا امام حسن (ع) از آن جهت كه معاويه را شايسته خلافت مىديد
حكومت را به وى واگذار كرد؟
جواب: بى
ترديد كسى چون امام حسن (ع) نمىتواند فردى مثل معاويه را شايسته حكومت اسلامى
بداند.
امام (ع)
در نامهاى- كه پيش از اين اشاره كرديم [2]- به صراحت، شايستگى معاويه را براى اين
منصب نفى مىكند.
و نيز
درپاسخ ادعاى معاويه كه گفته بود:
[1] مسألة تفاوت شراِیط دوران معاوِیه با دوران ِیزِید در زندگِی
امام حسِین (ع) با تفصِیل بِیشتر بحث خواهد شد.