responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 73

و (نيز مى‌دانيد كه) معاويه بر سرحقّى با من به نزاع پرداخته كه از آن من است نه او؛ ولى من مصلحت امّت را در نظر گرفتم. شما نيز با من بيعت كرديد كه با هر كس در سلم باشم در سلم باشيد و با هر كه در جنگ باشم بجنگيد.

معاويه جنگ بين من و خود را (بر زمين) نهاد (و پيشنهاد صلح كرد) و من وقتى ديدم حفظ خونها (ى شما) بهتر از ريختن آنهاست (پيشنهادش را پذيرفته) با او بيعت كردم و در اين كار جز مصلحت و بقاى شما نظر ديگرى نداشتم.

سپس اين آيه را خواند:

(انْ ادْرى لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتاعٌ الى حِينٍ) [1]

نمى‌دانم، شايد آن آزمايشى براى شماست و برخورداريى تا چندى. [2]

بازتاب صلح در جامعه‌

خبر صلح و كناره‌گيرى امام (ع) از خلافت موجى از مخالفت و اعتراض دوستان و خوارج را عليه امام (ع) برانگيخت؛ به خصوص پس از آن كه معاويه در اوّلين خطابه‌اى كه بعد از انعقاد صلح در كوفه ايراد كرد، آشكارا نقض تمامى مواد پيمان‌نامه‌اش را با امام (ع) اعلام كرد. حتى بسيارى از دوستان دلباخته امام (ع) و پدر بزرگوارش، چون حجر بن عدى، قيس بن سعد، مسيب بن نجبه و ... آمادگى پذيرش چنين موضعگيرى از امام (ع) را نداشته و با سخنان تندشان زبان به اعتراض گشودند. خوارج نيز كه نقش مهمّى را در صلح تحميلى داشتند، به جمع اعتراض كنندگان پيوستند.

امام در پاسخ يكى از يارانش كه خشمگينانه به او گفت: «اى پسر پيامبر! با اين كار كه كردى گردن‌هاى ما را در برابر اين سركش به خوارى افكندى»، فرمود:

به خدا قسم! به آن جهت حكومت را به معاويه واگذاشتم كه يار و ياورى نداشتم و اگر مى‌داشتم شب و روز با معاويه مى‌جنگيدم تا خدا بين من و معاويه داورى كند .... [3]


[1] انبِیاء، آِیه 111

[2] الفتوح، ج 4، ص 163

[3] همان، ص 147

نام کتاب : تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 73
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست