نام کتاب : تاریخ زندگانی امام حسن مجتبی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 75
از روى
نفرت و دشمنى، ديار همصحبتان را ترك نگفتم. آنان بودند كه از حريم من و خانوادهام
دفاع كردند.
مردم
مدينه با شنيدن خبر بازگشت امام (ع) به شهرشان بسيار خوشحال شدند و همگى به
استقبال آن حضرت آمده، از او به گرمى پذيرايى كردند. [1]
پس از صلح: رسوايى معاويه
امام حسن
(ع) بيش از هركس از ميزان پايبندى معاويه به قرارداد صلح آگاه بود؛ از اين رو،
گرفتن مؤكدترين تعهدها از وى بدين منظور نبود كه به وفادارى و صداقت او هر چه
بيشتر اطمينان يابد؛ بلكه مىخواست چهره نيرنگ و خيانت او را حتّى براى دير
باورترين و ساده لوحترين افراد جامعه ترسيم كند.
تخلّفات
پىدرپى معاويه نسبت به مفاد قرارداد صلح، در جامعه آن روز اسلامى- كه براى چنين
پيمانهايى آن هم از چنين شخصيّتهايى ارزش خاصّى قائل بودند- پيامدهاى فراوانى عليه
معاويه داشت و او را رسوا ساخت؛ چندانكه بسيارى از فريب خوردگان، پس از مشاهده اين
همه تخلّف و تزوير، با وى همان گونه رفتار كردند كه او با تعهدها و پيمانهاى خود
كرده بود. و حتى در برخى موارد در برابر او موضع گرفته و وى را در برابر پيمان
شكنيهايش نكوهش مىكردند. اينك چند نمونه.
1-
تعدادى از شخصيّتهاى بارز مملكت اسلامى به ضديّت و مخالفت با معاويه برخاستند.
برخى همچون «سَمُرَه» آشكارا او را لعن كردند، برخى ديگر مثل «مُغيرة» او را پليد
وناپاك خواندند. «عايشه» رو دررويش ايستاد [2] و «مالك بن هُبَيْره» با وى قطع
رابطه كرد.
بزرگ
مردى مانند «ربيع بن زياد حارثى» از كارهاى ناپسند معاويه جان سپرد و راد مرد
ديگرى مانند «ابواسحاق سبيعى» او را غدّار خواند و بالاخره «حسنبصرى» در حق او
گفت: