نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 29
سپس روى
سخن خود را به «يزيد» برگرداند وفرمود:
«آنچه
درباره يزيد گفتى فهميدم، تو مىخواهى مردم را درباره «يزيد» به اشتباه بيفكنى،
گويى كه انسانى محجوب و يا فرد ناشناختهاى را و صف مىكنى، و يا از مطالب خصوصى و
مخفى پرده بر مىدارى. «يزيد» خود بهترين معّرف خويش است. اوصاف «يزيد» را از
سگهاى ولگردش آنگاه كه به جان هم مىافتند؛ و از كبوتران بام خانهاش و از كنيزان
رامشگر ونوازنده بزمهاى مستانهاش بپرس، و مكر و حيله را (در معرفى وى) رها كن.
راستى آيا اين همه بارگناه كه بر دوش دارى براى تو كافى نيست كه اكنون مىكوشى با
اين اقدام بر وِزر و وبال خود بيفزايى؟! ....»
هنگامى
كه سخنان روشنگرانه و كوبنده امام (ع) به پايان رسيد، «معاويه» نگاهى به «ابن
عباس» كرد و گفت:
«اين چه
سخنانى است اى ابن عباس؟ لابد سخنان تو زيركانهتر و تلخ تر خواهد بود؟»
«ابن
عبّاس» گفت:
«سوگند
به خدا، او ذرّيه پيامبر (ص) و يكى از «اصحاب كسا است.» او در خانوادهاى پاك و
معصوم بزرگ شده است. هر چه مىخواهى از او بپرس!» [1]
2- امام
حسين (ع) علاوه بر موضعگيرى در برابر مسأله ولايتعهدى «يزيد»، جنايات ديگر معاويه
را نيز به وى گوشزد مىكرد و مخالفت خود را با اعمال خلاف اسلامى و ضدّ انسانى او
اعلام مىداشت.
امام (ع)
در نامه معروف خود به «معاويه» نوشت:
«اى
معاويه! مگر تو قاتل «حُجْرِبْنِ عدىّ كِنْدِى» و يارانش نبودى؟ همان انسانهايى كه
نمازگزار و عابد بودند و با ظلم و ستم مبارزه مىكردند؛ بدعتها را ناروا مىشمردند
و در راه خدا
[1] - ر.
ك. الامامة و السياسة، ج 1، ص 182-187 نشر رضى قم واعيان الشيعه قطع رحلى ج 1، ص
583-584
نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 29