نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 35
اطّلاعات
و اخبار از خانه بيرون آمد و «بامروان» برخورد كرد. «مروان» گفت: «اى ابا عبداللّه!
من تو را نصيحت مىكنم كه به بيعت با «يزيدبن معاويه» تن دهى كه صلاح دين و دنياى
تو در اين است.»
امام (ع)
در پاسخ، كلمه استرجاع: (انَّا لِلَّهِ وَ انّا الَيْهِ راجِعُونَ) به زبان جارى كرد و فرمود:
اگر
اسلام گرفتار رهبرى چون يزيد گردد بايد براى آن عزا گرفت. ازجدّم رسول خدا (ص)
شنيدم كه مىفرمود: خلافت بر آل ابوسفيان، آزاد شدگان و فرزندان آزاد شدگان، حرام
است.» [1]
گفتگوى
امام حسين (ع) با «مروان» به طول انجاميد و سرانجام مروان با چهرهاى خشمناك از
امام (ع) جدا شد. [2]
علّت بيعت نكردن امام (ع) با يزيد
براى
آنكه بدانيم چرا «امام حسين (ع)» با «يزيد» بيعت نكرد، نخست لازم است «يزيد» را
بشناسيم و از زندگى خصوصى و سياسى او آگاه شويم.
«يزيد»،
جوانى عيّاش، آلوده به گناه و معتاد به شراب بود. او در كودكى در ميان قبيله «بَنى
كِلاب» نزد دائيهايش كه پيش از اسلام مسيحى بودند، زندگى مىكرد و به آدابشان خو
گرفته بود. با آنان شراب مىخورد و سگ بازى مىكرد.»
«ابنِ
حَنْظَلَه» پس از باز گشت از شام و مشاهده زندگى يزيد از نزديك، به مردم مدينه
چنين گزارش داد:
«از نزد
مردى بى دين، شرابخوار، نوازنده تار و سگ باز مىآيم. يزيد كسى است كه مادر و دختر
و خواهران را يكجا به عقد ازدواج خود در مىآورد و به نماز اهميّتى نمىدهد!» [4]