چون موسى
به شهر «مَدْيَن» روى آورد گفت: اميد آنكه پروردگارم به راه راست هدايتم فرمايد. [2]
در مكّه
مردم
مكّه با شنيدن خبر ورود امام (ع) به اين شهر بسيار خوشحال شدند و گروه گروه هر صبح
و شام به ديدار آن حضرت مىشتافتند. [3] و نيز مسلمانانى كه از بلاد مختلف به
زيارت آمده بودند، به خانه فرزند پيامبر (ص) روى مىآوردند. [4] مشكلات و مسائل
خود را از آن حضرت پرسيده، از درياى علم و فضلش بهره مىجستند. [5] در اين ديدارها
به طور طبيعى موضوع «مرگ معاويه»، روى كار آمدن يزيد، علّت مخالفت امام (ع) با
حكومت جديد، انگيزه مهاجرت امام (ع) با خانوادهاش به مكّه و بالاخره وظيفه
مسلمانان در شرايط كنونى، مطرح و از امام (ع) نظر خواهى مىشد.
هر چه بر
اقامت اباعبداللّه (ع) در مكّه مىگذشت توجّه مردم به آن حضرت و مسأله امتناع
فرزند پيامبر (ص) از بيعت يزيد و پناهندهشدنش به خانه امن الهى، افزونتر مىگشت.
فرماندار
«يزيد» در مكّه كه فعّاليتهاى امام (ع) را زير نظر داشت از توجّه افكار عمومى به
حسين (ع) به ويژه رفت و آمد رجال، اشراف و شخصيّتهاى برجسته به خانه آن حضرت به
وحشت افتاد و جريان را ضمن نامهاى به يزيد گزارش كرد. [6]
[2] -
الارشاد، ص 202. علّت تلاوت اين دو آيۀ به هنگام خروج از مدينه و ورود به
مكّه شايد اين باشد كه همانگونه كه هجرت موسى بن عمران از «مصر» به «مدين» با
انگيزۀ قيام عليه فرعونيان انجام گرفت واين سفر يك سفر رسالت بود واز آنجا
به سوى فرعونيان بر انگيخته شد، هجرت امام حسين (ع) از مدينه به مكه نيز با انگيزۀ
مبارزه عليه يزيديان انجام گرفت و فرزند پيامبر (ص) از مكه به سوى يزيديان
برانگيخته گرديد؛ از همانجا كه جدّش رسالتش را آغاز كرد