نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 58
«مرگ
براى فرزندان آدم، زيبايى گردنبندى را ماند كه در گردن دختر جوانى است، من سخت
مشتاق ديدار پدران و نياكانم هستم، آنگونه كه «يعقوب» به ملاقات «يوسف» اشتياق
داشت.
براى من
قتلگاهى فراهم شده است كه به سوى آن خواهم رفت. مىبينم كه گرگهاى بيابان، بندبند
مرا ميان «نواويس» [1] و «كربلا» [2] از هم جدا كرده و شكم خود را از پيكر من پر
مى كنند.
از روزى
كه مقدّر شده نمىتوان گريخت. رضاى خدا رضاى ما اهل بيت است. بر بلاى او استقامت
مىورزيم و به ما پاداش صابران را خواهد داد ... هر كس مىخواهد جان خود را در راه
ما فدا كند و جوياى ديدار خداست، با ما حركت كند كه من بامدادان از مكّه بيرون
خواهم رفت. انشاءاللَّه.» [3]
امام
حسين (ع) در اين خطبه دورنماى نهضتش را در برابر ياران خود ترسيم كرد.
دورنمايى
كه در آن، نقش و نگارهاى فريبنده، جاه و مقام، مال اندوزى ودنيا دوستى ديده نمىشد،
آنچه بود جانبازى و ايثار و خون و شهادت بود. امام (ع) با اين خطابه جهت و مقصد
نهضت خود را معيّن كرد و با صراحت اعلام فرمود كه او براى فداشدن و شهادت مىرود،
بنابراين همراهان او نيز مىبايست اين آمادگى را داشته باشند.
عدّهاى
از خويشان امام (ع) و رجال مكّه پس از آگاهى از تصميم آن حضرت به حضورش رسيدند و
با شناختى كه از عراق بويژه مردم كوفه داشتند، سعى مىكردند حسين (ع) را از اين
سفر بازدارند؛ ولى امام (ع) متناسب با افكار و اظهار نظرهاى هريك، پاسخ ايشان را
داده و آنان را از هدف و انگيزه الهى خود آگاه مىساخت. به عنوان نمونه:
درپاسخ
«محمّدبْنِحَنَفيَّه» فرمود:
«بيم آن
دارم كه يزيدمرا در حرم خدا با مكر و حيله به قتل رساند ومن وسيله شكسته شدن حرمت
خانه خدا گردم.»
[1] -
جمع «ناوس» در اصل گورستان مسيحيان است و در اينجا مراد دهكدهاى است كه در شمال
غربى كربلاواقع شده و اكنون آرامگاه حربن يزيد رياحى است «ر. ك. نفس المهموم، ص
146 و ابصارالعين، ص 12.»
[2] -
سرزمينى است در كنار نهرى كه از جنوب شهر روان است و برمزار ابن حمزه مىگذرد و
باغها ومزارعى داشته و شهربين اين دو، واقع است. «نفس المهموم، ص 146.»