نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 60
امام
حسين (ع) مىديد پيشنهاد كنندگان ماندن در مكّه، تنها به زندگى ظاهرى او، و خطراتى
كه بر سرراهش وجود دارد مىانديشند؛ امّا از حيات و مرگ اسلام و خطراتى كه از
ناحيه حكومت يزيد آن را تهديد مىكند، در بى خبرى محض قرار دارند. آنان به «امام
حسين (ع)» مىانديشيدند ولى امام حسين به اسلام. آنان چنين مىپنداشتند كه امام
حسين (ع) براى به دست گرفتن قدرت به «عراق» مىرود و با شناختى كه از اوضاع عراق
داشتند، مىديدند كه اين راه، نه تنها به حكومت منتهى نمىشود بلكه باكشته شدن
همراه است. از اين رو، به نصيحت آن حضرت مىپرداختند. در صورتى كه براى
«اباعبداللّه (ع)» اين مطرح نبود كه اگر اوضاع و شرايط مساعد باشد به قيام و
مبارزه خود با «يزيد» ادامه دهد، وگرنه، دست از مبارزه بردارد و درگوشهاى به
زندگى بپردازد ويزيد تبهكار را بر مسندخلافت اسلامى به حال خود واگذارد تا هر طور
كه ميلش كشيد بر جامعه اسلامى فرمانروايى كند.
آنچه
امام حسين (ع) را در عقيده و راه خود مصمّم مىساخت، تكليف الهى و احساس مسؤوليّت
در قبال اسلام و مسلمانان بود. چيزى كه- متأسفانه- پند گويان فاقد آن بودند. آنان
اگر در قبال اسلام و رهبرى آن احساس مسؤوليّت مىكردند و علاقمند به فرزند پيامبر
(ص) بودند به جاى نصيحت وى، به ياريش مىشتافتند و با شمشيرهاى خود دست جنايتكاران
بنى اميّه را قطع كرده و حيات اسلام و سلامتى حسين (ع) و خاندان او را تضمين
مىكردند.
احساس
مسئوليّت امام (ع) دو جنبه داشت: 1- جنبه واقعى. 2- جنبه ظاهرى
جنبه
واقعى آن همان بود كه پيش از اين اشاره كرديم كه جامعه اسلامى بر اثر سلطه و
حاكميّت ستمگرانه بنىاميّه بر سرنوشت آن، در حدّى از سقوط وانحطاط قرار گرفته بود
كه امام حسين (ع) در موضع رهبرى وجانشينى پيامبر (ص) وظيفه خود ديد براى نجات آن،
وكوتاه كردن دست بنىاميّه، جان خود و فرزندان و خويشانش را در معرض شهادت و اسارت
قرار دهد و بااين سرمايه گذارى عظيم، حيات و بقاى اسلام را تضمين كند. و اين امكان
نداشت جز با رفتن به سوى عراق و ايفاى رسالت در سرزمين «كربلا».
اما از
جنبه ظاهرى: امام حسين (ع) پس از مواجه شدن باسياست ترور و كشتار يزيد،
نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 60