نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 79
4- علاوه
برامام (ع)، ياران آن حضرت نيز در مقابل نيروهاى كوفى حاضر شده وبه نصيحت آنان
مىپرداختند. «بُرَيْر» پس از آنكه ديد دشمن آب را بر روى اهل بيت رسول خدا (ص)
بسته است، با كسب اجازه از امام (ع) در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و گفت:
«اى
مردم! خداوند پيامبر (ص) را به حقّ به عنوان بشارت دهنده و انذار كننده و دعوت
كننده به سوى او فرستاد واو را چراغ روشنى بخش قرار داد؛ و اين آب فرات است كه همه
جانواران از آن مىنوشند ولى شما بين آن و فرزند پيامبر (ص) حائل شدهايد.» [1]
وى سپس
نزد «عمرسعد» رفت، ولى بر او سلام نكرد. «عمر» خشمگين شد و گفت:
مگر من
مسلمان نيستم؟ «بُرَيْر» گفت: «اگر مسلمان بودى براى كشتن عترت رسول خدا (ص)
بدينجا نمىآمدى و آب را بر آنان نمىبستى ....» [2]
فرمان جنگ
قريب هشت
روز از توقف دو سپاه در سرزمين «كربلا» مىگذشت. تلاشها و گفتگوهاى دو طرف به
نتيجه نرسيد. در اين ميان «عبيداللّه» تلاش مىكرد تا هر چه زودتر از طريق نظامى
بر امام حسين (ع) چيره شود و نوكرى و سرسپردگى خود را نسبت به «يزيد» به اثبات
رساند. آنكه بيش از همه در اجراى اين فرمان اصرار مىورزيد «شِمرِ بن ذِى
الجَوْشَن» بود.
درآخرين
نامهاى كه «پسرمرجانه» براى «عمرسعد» نوشت چنين آمده است:
«اى پسر
سعد! اين وقت گذرانى چيست؟ خوب بنگر، اگر حسين و يارانش با «يزيد» بيعت كرده، تن
به فرمان من دادند، آنان را نزد من بفرست؛ و چنانچه امتناع ورزيدند بر آنان بتاز و
همه را بكش و «مُثْلَه» كن كه سزاوار اين كارند ... اگر فرمان مرا اجرا كردى پاداش
انسان فرمانبردار را به تو خواهيم داد وگرنه پرچم و سپاه را رها كن و فرماندهى را
به «شِمر» واگذار، كه او در اجراى فرمان ما از تو راسختر است.» [3]