نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 81
ياران
كرد و فرمود:
«خداوند
امروز در نبرد شما و من رخصت داده است، پس بر شما باد به شكيبايى و نبرد.» [1]
سپس دست
به دعا برداشت:
«پروردگارا!
تو در هر گرفتارى، محلّ وثوق، و در هرسختى مايه اميد من هستى. هرمشكلى كه براى من
پيش آمده تنها يار و مددكار من تو بودى. غمها و رنجهائى بر من روى آورد كه دل را
ناتوان مىساخت و چارهاى از آن نبود، دوستان يارى نمىكردند و دشمنان زبان شماتت
مىگشودند؛ اما چون بر تو عرضه كردم و اميد خود را از غير تو بريدم، در كارم گشايش
پديد آوردى و مرا از آن رنجها رهانيدى. نعمتها و نيكيها همه از سوى توست.» [2]
صف آرايى دو سپاه
دو سپاه
در برابر هم قرار گرفتند. امام حسين (ع) بر اسب رسول خدا (ص) كه «مُرتَجَزْ» نام
داشت، سوارشد [3] و به آماده سازى نيروها و صف آرايى سپاه كه هفتاد و دو تن (32
نفر سواره و 40 تن پياده) بودند، [4] پرداخت. فرماندهى جناح راست را به «زُهَيْرِ
بنِ قَيْن» وجناح چپ را به «حبيب بن مظاهر» سپرد و پرچم رابه برادرش «عبّاس (ع)»
داد [5] و خود، علاوه بر فرماندهى كلّ در قلب سپاه قرار گرفت. [6] آنگاه دستور داد
هيزمهاى درون خندق راآتش بزنند. [7]
[4] - ر. ك. مقتل الحسين، ابى مخنف،
ص 113، الاخبار الطّوال، ص 254، الارشاد، ص 233، تاريخ الطبرى، ج 5، ص 422 و
الفتوح، ج 5، ص 183. البته رقمهاى ديگرى نيز گفته شده است مثل 82 نفر «اثبات
الوصيّه، ص 139 ومناقب، ص 184» و 145 نفر (45 سواره و 100 نفرپياده) «تاريخ
الطبرى، ج 5، ص 389 و اللّهوف، ص 43» و 600 نفر (500 سواره و حدود 100 نفر پياده)
«مروج الذهب، ج 3، ص 10»