نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 83
امام (ع)
چون چنين ديد به يارانش فرمود:
«اين
تيرها، پيكهاى دشمن به سوى شماست؛ پس بپاخيزيد به سوى مرگى كه چارهاى از آن
نيست.» [1]
پس از
تيراندازى، جنگ رسماً آغاز گشت. «يَسارْ» غلام «زيادِ بنِابيه» براى مبارزه به
ميدان آمد و هماورد خواست. «عبداللَّه بْنِ عُمَيْر»، سرباز رشيد اسلام، به
پاسخگويى وى بر آمد و بايك ضربت حريف خود را كشت. «سالِمْ» غلام «عبيداللَّه» به
انتقامجويى پيش تاخت و ضربتى بر «عَبداللَّه» زد كه انگشتان دست چپش را قطع كرد.
«عبدُاللَّه» با ضربتى متقابل، او را نيز به قتل رسانيد. [2]
تهاجم عمومى
كشته شدن
دو دلاور كوفى روحيّه سربازان «يزيد» را متزلزل ساخت و كسى جرئت نكرد به ميدان آيد
و مبارز طلبد. ناچار تاكتيك را تغيير داده، دست به حمله عمومى زدند.
دو سپاه
نابرابر در قلب يكديگر فرو رفتند، يزيديان كه سواره نظامشان تحت فرماندهى
«عَزْرَةِبنِ قَيْس» در پيشاپيش آنان قرار داشت، حمله سختى را آغاز كردند تا كار
امام (ع) و يارانش را يكسره كنند؛ امّا با مقاومت شديد جبهه حق مواجه شدند. عاشقان
شهادت و دلباختگان مكتب حق كه جز نصرت دين خدا وشهادت در اين راه به چيزى
نمىانديشيدند، بدون پروا از فزونىتجهيزات و نفرات دشمن، حملهآنان را دفع كردند.
يزيديان
ناچار شدند جناح راست را نيز وارد عمل كنند. «عَمْروبنِ حجَّاج» فرمانده ميمنه، بر
جناح راست سپاه امام (ع) حمله كرد. دلاور مردان سپاه حق، زانو بر زمين نهاده با
نيزهها به دفاع پرداختند. دشمن ناچار عقب نشست. ياران امام (ع) هنگام عقب نشينى
دشمن، آنان را به تير بستند، عدّهاى را كشته و جمعى را مجروح ساختند. [3]
[2] - اعلام الورى، ص 239. از بعضى ازمنابع استفاده مىشود
كه «يَسار» و «سالم» با هم به ميدان آمده، هماورد خواستند و «عبدالله بن عمير» يكتنه
به جنگ هر دو رفت و آنان را كشت. «ر. ك. تاريخ الطبرى، ج 5، ص 429.»