نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 87
بدون
ترديد نداى ياريخواهى امام (ع) در آن شرايط به منظور حفظ جان خود و نجات از مرگ
نبود؛ چه آنكه آن حضرت مىدانست تا چند لحظه ديگر به شهادت خواهد رسيد و اين
واقعيّت را بارها در سخنانش بيان كرده بود. هدف امام (ع)، ارشاد و هدايت آن
گمراهان و اتمام حجّت بر آنان بود.
امام
سجّاد، فرزند بيمار امام (ع) نداى پدر را شنيد، درحالى كه بر عصايى تكيه داده بود
از خيمه بيرون آمد تا پدر بزرگوارش را يارى رساند. امام (ع) به «امّ كلثوم» فرمود:
«جلوى
او را بگيريد! مبادا زمين از نسل آل محمّد (ص) خالى گردد.» سپس زنان را به سكوت و
پايدارى فراخواند و با آنان وداع كرد.
طفل
شيرخوارش را خواست تا باوى نيز وداع نمايد. از مشاهده ديدگان به گود نشسته او و
لبهاى خشكيدهاش متأثّر شد وبر مسبّبان آن نفرين كرد، سپس طفل را در برابر يزيديان
قرارداد و ازآنان طلب آب كرد. «حَرْمَلَه» تيرى بر چلّه كمان نهاد و به سوى طفل
نشانه رفت. طفل در آغوش پدر بزرگوارش به شهادت رسيد. [1]
امام (ع)
طفل شهيدش را دركنار ديگر شهدا گذارد [2] و به ميدان بازگشت وهماورد خواست.
هركس در
برابر آن حضرت ظاهر مىشد به قتل مىرسيد. جمع كثيرى بدين منوال به هلاكت رسيدند. [3]
«عمرسعد»
كه چنان ديد بر يزيديان نهيب زد: «اين پسر ... كشتارگر عرب است. از هر سوى بر وى
بتازيد.» چهار هزار تيرانداز اطراف امام (ع) را احاطه كردند و ميان آن حضرت و
اردوگاهش حائل شدند و گروهى آهنگ حرمش كردند. امام (ع) فرياد زد:
[1] - مقتل الحسين، مقرّم، ص 341-342. در مورد نام
اين طفل اختلاف است. بعضى نام او را «على اصغر» نوشتهاند «مناقب، ج 4، ص 109» ولى
بعضى ديگر «عبداللّه» ضبط كردهاند. «الارشاد، ص 240.»
[2] - در بعضى منابع آمده است كه امام (ع) با غلاف
شمشير زمين را گود و فرزندش را پس ازاقامۀ نماز براودفن كرد. «مقتل الحسين،
خوارزمى، ج 2، ص 33 و الفتوح، ابن اعثم، ج 5، ص 210»
[3] - مقتل الحسين، خوارزمى، ج 2، ص 33 ومقتل الحسين،
مقرّم، ص 345. ابن شهر آشوب درمناقب، ج 4، ص 110 رقم كشتههاى دشمن به دست امام
(ع) تا اين هنگام را يكهزار نهصد و پنجاه تن ذكر كرده است
نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 87