نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 88
«اى
پيروان آل ابوسفيان! اگر دين نداريد واز روز رستاخيز نمىهراسيد، در دنياى خود
آزاد مرد باشيد ...» [1]
دشمن با
شنيدن اين سخن امام (ع)، از حمله به حرم صرف نظر كرد و از هرسوى بر آن حضرت يورش
برد و جنگ سختى درگرفت. [2]
فرزند
على (ع) بدون آنكه از مرگ فرزندان، برادران [3] و ياران، كوچكترين خللى در
ارادهاش پديد آمده باشد، صفهاى دشمن را مىشكافت و آنان را تار ومار مىساخت.
تاريخ
بشريت، دلاور مردى چون حسين (ع) را سراغ ندارد كه با ديدن آن همه رنج و مصيبت
ومشاهده ضجّه و گريه كودكان، يك تنه و تشنه كام بر قلب انبوه دشمن خونخوار بتازد،
و به تعبير امام سجّاد (ع)، هر چه موقعّيت سختتر و شديدتر گردد، چهره آن حضرت
درخشانتر و آرامش خاطرش بيشتر شود. [4]
امام
حسين (ع) بر ميمنه سپاه «يزيد» حمله كرد و صفهايشان را شكافت و وارد «فُرات» شد.
دست زير آب برد تابياشامد. نامردى- به دروغ- فرياد زد: «تو آب مىنوشى و حرمت مورد
تعرض قرار گرفته است!.» امام (ع) آب را از كف ريخت و شتابان به خيمهگاه باز گشت. [5]
حسين بن
على (ع) براى بار دوّم با زنان و كودكان وداع كرد وبه سوى رزمگاه باز گشت ونبردى
كرد كه چشم بشريّت نديده بود.
«شمر»
كمانداران را فرمان داد از هر سو حضرتش را تيرباران كنند. امام (ع) سعى مىكرد با
چابكى و سپر ازگزند تيرها مصون بماند؛ ولى تيرها آن قدر زياد بود كه تعداد زيادى
بر پيكر و چهره مباركش نشست. با اصابت تيرى بر پيشانى و تيرديگرى بر قلب آن
[3] - به جز حضرت عباس (ع) برادران ديگرى از امام (ع)
مانند «عَبْدُالله»، «جَعْفَر» و «عُثْمان» فرزندان «اُمُّالْبَنين» نيز در اين حادثه
به شهادت رسيدند