نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 113
كه وارد
بصره شدم، مردم از من از اوضاع و احوال پرسيدند. گفتم: من يك روز قبل از وفات موسى
بن جعفر (ع) خدمتش رسيدم. امام فرمود: من به همين زودى وفات خواهم كرد. هر گاه مرا
در قبر گذاشتيد، در اين جا اقامت نكن و به مدينه برو و ودايع مرا به فرزندم على
برسان، زيرا او وصىّ و صاحب امر پس از من است. من نيز وصيتهاى او را اجرا كردم.
اينك على بن موسى پس از سه روز به بصره خواهد آمد، شما هر چه مىخواهيد از وى
بپرسيد.
امام (ع)
در زمان مقرّر وارد بصره شد و به خانه «حسن بن محمّد» رفت. سپس به او دستور داد
تمامى شيعيان و غير آنان و نيز دانشمندانى همچون «جاثليق» مسيحى و «راس الجالوت»
يهودى را فراخواند و از آنان بخواهد كه درباره هر مسألهاى كه برايشان پيش آمده
است از آن حضرت بپرسند.
ميزبان
امام همه آنان را كه حضرت فرموده بود از جمله گروهى از زيديه و معتزله را- بدون آن
كه خود آنان بفهمند براى چه منظورى فراخوانده شدهاند- دعوت كرد.
چون همه
گرد آمدند، امام در جمعشان حاضر شد و ضمن معرفى خود فرمود: من امروز نماز صبح را
در مدينه و در مسجد پيامبر (ص) خواندم. پس از نماز با والى مدينه درباره پارهاى
مسائل به گفتگو نشستيم؛ با هم قرار گذاشتيم كه پس از اقامه نماز عشا براى ادامه
مذاكرات در آنجا حاضر شويم.
حاضران اظهاركردند:
اى پسررسول خدا! مابا وجود اين دليل، دليل ديگرىنمىخواهيم.
شما نزد
ما راستگو هستيد. سپس حركت كردند كه بروند. امام فرمود: پراكنده نشويد. هدف من از
گردآورى شما اين است كه از شما بخواهم تا از مسائلى كه درباره نبوت و نيزنشانههاى
امامت- كه جز در نزد ما جاى ديگرى نخواهيد يافت- كه به ذهنتان مىرسد سؤال كنيد.
هر يك از
حاضران به زبان و لغت خود، مشكلات و مسائل خويش را از آن حضرت پرسيد و امام به
زبان خودشان به آنان پاسخ داد. همه تعجب كردند و اعتراف نمودند كه آن حضرت در صحبت
كردن به لغاتشان از خود آنان فصيحتر سخن مىگويد.
پس از
پايان سؤالات و سكوت افراد، امام خود شروع به سخن كرد و از «جاثليق» و «رأس
الجالوت» بطور جداگانه پرسشهايى كرد و قسمتهايى از تورات، انجيل و زبور را كه
مربوط به رسالت پيامبر (ص) و جانشينان آن حضرت مىشد تلاوت كرد. آنان بيش از
نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 113