responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 114

پيش شگفت زده شدند.

«رأس الجالوت» گفت: اى فرزند محمّد! سوگند به خدا، اگر مى‌توانستم از رياست بر يهود صرف نظر كنم به (آيين) احمد (ص) ايمان مى‌آوردم و از دستور شما اطاعت مى‌كردم؛ چون سوگند به آن كه تورات را بر موسى و زبور را بر داوود فروفرستاده است، هيچ كس را نديدم كه تورات و انجيل و زبور را بهتر از شما بخواند و آنها را اين گونه تفسير كند.

مجلس بحث تا ظهر ادامه يافت. امام خطاب به حاضران فرمود: من پس از اقامه نماز به خاطر وعده‌اى كه با والى گذارده‌ام به مدينه مى‌روم ولى فردا صبح ان شاءاللّه به سوى شما باز خواهم گشت.

حضرت، صبح روز بعد [با توجه به فاصله بسيار زياد بين اين دو شهر] به بصره بازگشت و در جمع انبوه شيعيان و دانشمندان يهود و نصارا شركت كرد و با آنان در زمينه‌هاى مختلف به بحث و گفتگو پرداخت. در پايان جلسه به حاضران فرمود: آيا صداقت «محمد بن فضل» درباره آنچه كه به شما گفته بود روشن شد؟ همه يكصدا گفتند: آرى سوگند به خدا، به مراتب بيشتر از آنچه كه او گفته بود ظاهر شد؛ سپس همه به امامت آن گرامى گواهى دادند.

امام (ع) شب را در بصره ماند، صبح روز بعد از مردم خداحافظى كرد و به مدينه‌بازگشت.

2- در كوفه‌

حضرت رضا (ع) پس از بصره تصميم گرفت به كوفه برود. از اين رو به هنگام ترك بصره به محمد بن فضل هاشمى دستور داد به كوفه رود و به شيعيان آن شهر خبر دهد كه حضرت به سوى آنان خواهد رفت.

محمّد به كوفه رفت و شيعيان را از سفر امام (ع) به اين شهر با خبر كرد. زمانى نگذشت كه آن حضرت وارد كوفه شد.

امام (ع) به محمد بن فضل دستور داد غذايى آماده و شيعيان را براى صرف آن دعوت كند. پس از آن كه شيعيان جمع شدند و غذا خوردند، امام (ع) فرمود: اى محمد، ببين در كوفه كدام يك از متكلمان و دانشمندان حضور دارند، همه آنان را دعوت كن. محمّد

نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 114
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست