نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 129
كينه و
عداوت اين افراد نسبت به مأمون پس از قتل امين شدّت يافت. برخورد كينهتوزانه و
اهانتآميز مأمون با سر بريده امين و كشتن طرفداران او- كه همه از عباسيان و عرب
بودند- با شمشير پارسيان و مسلط كردن ايرانيان بر مقدرات كشور حتى در مناطق
عربنشين و از همه مهمتر انتقال مركز خلافت از بغداد به مرو و خراب كردن شهر
بغداد، عواملى بودند كه نژاد عرب را نسبت به حكومت مأمون و آينده آن بدبين مىكرد.
عربها از
اين بيم داشتند كه امپراتورى عربى به امپراتورى پارسى تبديل گردد و ايرانيان بر
عربها مسلّط شوند. از اين رو، هنگامى كه مأمون با تدبير فضلبن سهل، برادر او حسن
بن سهل را به حكومت عراق گمارد عربها به وى روى خوش نشان ندادند و گفتند: فضل بر
مأمون مسلط شده و او را در كاخى جاى داده و امور را از وى پوشيده مىدارد و بدون
نظر او هر چه مىخواهد انجام مىدهد. [1]
مأمون به
حدّى مورد خشم و نفرت عرب بود كه به هنگام عزم سفر به بغداد، فضل بن سهل او را از
تصميمش بازداشت و گفت: تو ديروز برادرت را كشتى و خلافت را از چنگش بيرون آوردى و
فرزندان پدرت و خانوادهات و عرب، همه دشمن تو هستند. [2]
مأمون در
نامهاى كه به عباسيان در بغداد نوشته است موضع آنان را در برابر حكومت خويش چنين
ترسيم مىكند:
امّا اين
سخن شما كه در دوران حكومت من بر شما ستم شده است، به جان خودم سوگند، آن ستم و
جفا نبود مگر به سبب پشتيبانى شما از او (امين) عليه من. و هنگامى كه من او را
كشتم و شما تارو مار و پراكنده شديد، گاه پيرو پسر ابوخالد و زمانى پيرو يك عرب
بيابانى شديد و برههاى از زمان از «ابن شكله» پيروى كرديد و بالاخره طرفدار هر آن
كس شديد كه بر ضدّ من شمشير مىكشيد. [3]
نتيجه آن
كه: نژاد عرب در آن شرايط نه تنها نمىتوانست نقطهاتكاى مأمون باشد بلكه كانون
خطرى براى حكومت آينده وى به شمار مىرفت.
[1] -
كامل، ابن اثير، ج 6، ص 302 و تاريخ ابن خلدون، ج 3، ص 242