نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 165
موكب
امام (ع) متوقف گشت، سايبان كنار زده شد و ديدگان حاضران به جمال مبارك و طلعت
نورانى فرزند پيامبر (ص) روشن گرديد. انبوه جمعيّت به احترام پيشوايشان روى پاى
خود ايستاده بودند. موجى از هيجان و احساسات آنها را فراگرفته بود. گروهى از شوق
مىگريستند و جمعى فرياد هلهله و شادى سرمىدادند. عدهاى از فرط خوشحالى جامههاى
خود را پاره مىكردند و برخى به شكرانه اين نعمت در خاك مىغلتيدند.
جمعى بر
افسار استرش بوسه ادب مىزدند و جمعى ديگر گردنهاى خود را برافراشته چشم به هودج
حضرت دوخته بودند. وضع تا ظهر بدين منوال بود.
پيشوايان
مردم و قاضيان فرياد برآوردند: اى مردم! بشنويد و گوش فرا دهيد و فرزند رسول خدا
(ص) رانيازاريد.
امام رضا
(ع) پساز سكوت جمعيّت آغازبه سخن كرد و حديث معروف «سلسلةالذّهب» را املا فرمود
كه بيش از 24 هزار قلم به دست آن را نوشتند. متن حديث چنين است:
از پدرم
موسى بن جعفر شنيدم كه گفت: از پدرم جعفر بن محمّد شنيدم كه گفت: از پدرم محمد بن
على شنيدم كه گفت: از پدرم على بن حسين شنيدم كه گفت: از پدرم حسين بن على شنيدم
كه گفت: از پدرم على بن ابى طالب شنيدم كه گفت: از برادرم و پسر عمويم رسول خدا
شنيدم كه گفت: از جبرئيل شنيدم كه گفت: از ربّ العزّه جلّ جلاله شنيدم كه فرمود:
«كَلِمَةُ لاالهَ الَّا اللَّهُ حِصْنى فَمَنْ قالَها دَخَلَ حِصْنى وَ مَنْ
دَخَلَ حِصْنى امِنَ مِنْ عَذابى» كلمه «لا اله الّا اللّه» دژ و قلعه من است.
هر كس آن را بگويد وارد سنگر و دژ من شده است و هر كه وارد حصن من گردد از عذاب من
ايمن خواهد بود. [1]
درنقل
شيخ صدوق، روايت، ذيلى هم دارد و آن اين كه پس از حركت موكب امام (ع)، آن حضرت
دوباره دستور توقف داد، سپس سر از كجاوه بيرون كرد و (در حالى كه چشمها همه به
چهره ملكوتىاش دوخته شده بود) فرمود: «بِشُرُوطِها وَ انَا مِنْ شُرُوطِها» با
شروط آن و من از شروط آنم، سپس به حركت خود ادامه داد. [2]