نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 169
درس نوزدهم:: پيشنهاد خلافت
پس از
سپرى شدن چند روز از توقف امام رضا (ع) در «مرو» و بر طرف شدن خستگى سفر، مأمون در
ادامه نقشه خود مذاكرات را آغاز كرد. مورخان نوشتهاند گفتگوهاى مأمون با امام رضا
(ع) در مرو بيش از دو ماه به طول انجاميد و حضرت همچنان از پذيرفتن پيشنهاد مأمون
سر باز مىزد [1]، و حتى گاهى پاسخى تند و ناخوشايند به او مىداد.
بر اساس
نوشته مورخان، مأمون نخست خلافت را به امام (ع) پيشنهاد نمود و انگيزه خود را از
احضار آن حضرت به «مرو» چنين بيان كرد:
اى فرزند
رسول خدا من برترى، دانش، پارسايى، پرهيزكارى و عبادت شما شناخت پيدا كردم. (در
نتيجه) شما را براى خلافت شايستهتر يافتم.
امام (ع)
در پاسخ فرمود:
من به
بندگى خدا افتخار مىكنم و به پارسايى در دنيا، اميد نجات از شرّ آن، و در پرتو
پرهيزكارى از گناهان، اميد رسيدن به غنائم اخروى، و با فروتنى در دنيا، اميد
سرافرازى نزد خداوند را دارم.
مأمون
پيشنهادش را صريحتر بيان كرد و گفت:
من چنان
مصلحت ديدم كه خود را از خلافت بركنار كنم و آن را براى شما قرار داده با شما بيعت
نمايم.
امام (ع)
نيز به همان صراحت پاسخ داد:
اگر اين
خلافت از آن تو است، روا نيست لباسى را كه خداوند بر اندام تو پوشانده از خود
[1] - ر.
ك: عيون اخبار الرّضا (ع)، ج 2، ص 161 و بحارالانوار، ج 49، ص 134
نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 169