مأمون با
اين ازدواج سياسى خواست با يك تير دو نشان بزند؛ هم بر امام (ع) جاسوسى از داخل
بگمارد و هم اعتقاد آن حضرت و پيروانش را نسبت به نقشه خود جلب كند.
از سوى
ديگر، امام (ع) با آن كه بر چنين ازدواجى وادار شده بود، نه مىتوانست اصل آن را
ردّ كند و نه حتّى در مورد اجبارى بودن آن سخنى بگويد؛ زيرا مأمون در آن شرايط جوّ
را در دست داشت و چه بسا خوددارى امام (ع) از پيشنهاد خليفه موجب كاستى اعتماد
مردم به آن حضرت مىگشت. [2]
علل پذيرش ولايتعهدى از سوى امام (ع)
سخنان
جدّى و موضعگيريهاى قاطع مأمون در برابر امام (ع) در جريان قضيّه ولايتعهدى گوياى
آن بود كه وى سرنوشت آينده خود و حكومتش را گره خورده به اين قضيّه مىدانست و در
هيچ شرايطى حاضر نبود از اين پيشنهاد سرنوشتساز خود دست بردارد؛ بلكه آماده بود
به هربهايى كه شده و با هر پيامدى كه در بر داشته باشد خواستهاش را به انجام
رساند و در صورت پافشارى امام بر ردّ، تهديدش را عملى ساخته امام و بستگان و
پيروان او را به قتل برساند.
او فرزند
كسى است كه به خود وى گفته بود: «سوگند به خدا، اگر تو هم در كار خلافت با من به
ستيز برخيزى سرت را از تنت برمىگيرم كه سلطنت عقيم است». [3] و در عمل نيز با
كشتن برادرش امين ثابت كرد كه حكومت، عقيم است و عاطفه و برادرى نمىشناسد.
با توجه
به اين مقدمه، اگر امام رضا (ع) پيشنهاد مأمون را ردّ مىكرد:
اوّلًا:
جان خود و دوستان و شيعيانش را در معرض نابودى قرار مىداد؛ بدون آنكه
[1] - ر.
ك: تاريخ طبرى، ج 8، ص 566؛ كامل ابن اثير، ج 6، ص 350 و الحياة السياسيّة للامام
الرضا (ع)، ص 209. البته از بعضى منابع ديگر مثل تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 454 استفاده
مىشودكه ازدواج امّالفضل با امام جواد (ع) پس از شهادت امام رضا (ع) و رفتن
مأمون به بغداد بوده است