responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 182

مرگ آنان اثر مفيد و مثبتى داشته باشد؛ زيرا مأمون در پرتو زيركى و دورانديشى خاصّى كه داشت، همان گونه كه «فضل بن سهل» را از پاى درآورد امام را نيز بدون سر و صدا از پاى درمى‌آورد و علويان را نيز با اين منطق كه ما ولايتعهدى و حتّى خلافت را به شما واگذار كرديم ولى شما نپذيرفتيد؛ بنابراين با چه انگيزه‌اى با ما مخالفت مى‌ورزيد، براى هميشه از صحنه مبارزه كنار مى‌زد.

ثانياً: مردم، آنان را به فراموشى سپرده و نسبت به آنها چنين گمان مى‌كردند كه امامان (ع) دانشمندان و فقيهانى هستند كه خود را از صحنه فعّاليتهاى سياسى و اجتماعى كنار كشيده و نسبت به سرنوشت مردم بى‌تفاوتند.

ثالثاً: مصلحت اسلام و امت مسلمان ناديده گرفته مى‌شد. پذيرش وليعهدى پس از تهديد مأمون با شرايطى كه امام (ع) قرار داد به مصلحت اسلام بود، وگرنه آن حضرت نمى‌پذيرفت هر چند خونش ريخته مى‌شد. بيدار سازى امت اسلامى و آشنا ساختن آنان با تعاليم اسلام و بر ملاكردن چهره زمامداران غاصب و ستمگر و در يك كلمه «احقاق حق» از مهمترين اين مصالح بود.

شايد با توجه به اين جهت است كه وقتى «محمد بن عَرَفَه» از امام درباره علت پذيرفتن وليعهدى پرسيد و گفت: يابن رسول اللّه! چه موجبى شما را بر پذيرش اين امر واداشت؟ فرمود: «همان موجبى كه جدّم اميرمؤمنان را وادار به ورود در شورا كرد».

شيخ طوسى و سيد مرتضى مسأله احقاق حق را يكى از انگيزه‌هاى اميرمؤمنان (ع) از ورود در شوراى عمر ذكر كرده و گفته‌اند:

صاحب حق مى‌تواند از هر راه مشروع و پسنديده، حق خويش را باز ستاند؛ بويژه اگر حق، تكليف شرعى او باشد؛ زيرا در اين صورت دستيابى به آن حق و تحمل سختيها در راه آن، واجب خواهد بود، مانند حق امامت و رهبرى. [1]


[1] - تلخيص الشافى، ج 2، ص 154 و بحارالانوار، ج 49، ص 155 به نقل از: تنزيه الانبياء.

البته در ورود اميرمؤمنان (ع) به شوراى عمر نكته ديگرى نيز مطرح است كه حائز اهميت است و آن اين كه عمر در آغاز خلافت خود مدعى شد از پيامبر (ص) شنيده است كه نبوت و خلافت در يك خاندان جمع نمى‌شود. اميرمؤمنان (ع) با ورود در شورا، دروغ بودن ادعاى نخست او را ثابت كرد؛ چرا كه در اين جمع، خود خليفه، حضرت را كانديداى خلافت كرده بود. بنابراين، شايسته بود

حضرت براى خلافت مردود شمرده شده است. شايد چنين چيزى هم براى حضرت رضا (ع) مطرح بوده كه قبول ولايتعهدى، نشان شايستگى آن حضرت براى پيشوايى مسلمانان و خلافت رسول خدا (ص) است، كه اين شايستگى را مأمون و تمامى بيعت كنندگان با امام (ع) صحّه گذاشتند

نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 182
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست