* در
دوران ولايتعهدى امام رضا (ع) مردم گرفتار خشكسالى شدند. عدهاى از حاشيهنشينان
مأمون و مخالفان امام (ع) اين مسأله را دستاويز قرار داده گفتند: از آن زمان كه
على بن موسى به دربار راه يافت خداوند باران را قطع كرد.
امام (ع)
به درخواست مأمون از خداوند طلب باران كرد. پروردگار دعاى آن حضرت را اجابت كرد و
باران مرحمتش را بر مردم فروفرستاد. [2]
بعضى از
اطرافيان مأمون كه به ولايتعهدى طمع داشتند با ديدن چنين كرامتى از امام (ع) نزد
مأمون رفته از امام (ع) سعايت كردند. يكى از آنان خطاب به مأمون گفت:
«اىاميرمؤمنان! به من رخصت ده تا با او مجادله كرده از قدر و منزلتش بكاهم. اگر
از ترس تو نبود او را از مقام خود پايين آورده، عدم شايستگىاش را براى اين مقام
نزد همگان روشن مىساختم».
مأمون
گفت: «هيچ چيزى نزد من محبوبتر از اين (اقدام تو) نيست». سپس مأمون به درخواست
فرد سخن چين و بدخواه، مجلس مهمّى با شركت رجال علم و سياست ترتيب داد. خود نيز در
اين مجلس شركت كرد.
مرد
بدخواه، آغاز به سخن كرد و نسبت به امام (ع) مطالبى گفت كه ساحت مقدس آن حضرت از
آنها به دور بود.
امام (ع)
در آغاز سعى كرد با منطق او را قانع كند، ولى وقتى ديد او جسارت را از حدّ گذراند
و از وى تقاضاى معجزه كرد، به صورت دو شيرى كه در متكاى مأمون نقش شده بود اشاره
كرد و فرمود: اين فاجر را برگيريد!
آن دو
تصوير به دو شير واقعى تبديل شده بر آن مرد يورش برده او را پاره پاره كرده و
خوردند، بگونهاى كه هيچ اثرى از او برجاى نماند. [3]
* يكى از
اقدامات مهم و حساب شده مأمون براى كوبيدن شخصيّت امام رضا (ع) تشكيل مجالس بحث و
مناظره ميان آن حضرت و دانشمندان ملل مختلف بود. وى تحت
[1] -
بحارالانوار، ج 49، ص 95 و عيون اخبار الرّضا (ع)، ج 2، ص 197