نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 207
و نيز
«هشام بن ابراهيم»، دربان امام از سوى مأمون، شايع مىكرد كه امام (ع) غنا و
آوازخوانى را حلال دانسته است. «ابو صلت» مىگويد: به امام رضا (ع) عرض كردم:
«هشام
بن ابراهيم» مىپندارد شما غنا را براى ايشان روا دانستهايد؟
فرمود:
آن زنديق دروغ مىگويد. او از من درباره غنا پرسيد. من به او گفتم: كسى در اين
باره از ابوجعفر (امام باقر (ع)) سؤال كرد. امام فرمود: اگر خداوند صف حق و باطل
را از هم جدا كند، غنا در كدام صف قرار خواهد گرفت؟ سائل گفت: در صف باطل.
مأمون پس
از شكست در توطئههاى پيشين خود، تصميم گرفت امام (ع) را وادار كند كه به تنهايى
به سوى بغداد رود و خود به جانشينى او در خراسان بماند.
هدف
خليفه عباسى از اين توطئه اين بود كه امام (ع) را در چنگ سرسختترين دشمنان خود-
آن هم در مركز قدرت خود آنان كه از نفوذ و تسلط كامل برخوردار بودند و امام (ع) در
آن جا يار و ياورى نداشت- قرار دهد و بدين ترتيب خود را از دست او راحت كند. ولى
امام (ع) با استنكاف از رفتن به بغداد به تنهايى، اين توطئه مأمون را نيز خنثى
كرد. [2]
شهادت امام رضا (ع)
مأمون پس
از آن كه خود را در تحقق بخشيدن به اهداف شيطانىاش شكست خورده و ناكام يافت و
متوجه شد كه كوششهايش نسبت به امام رضا (ع) برغم آن همه سرمايهگذارى جز افزونى
مقام والاى آن حضرت در ميان مردم و گسترش پايگاه مردمى وى ثمرى نبخشيده است، ناچار
براى خروج از تنگناى دشوارى كه خويشتن را در آن افكنده بود و براى رهايى از
سرسختترين دشمن حكومت خود، به همان شيوهاى متوسل شد كه زمامداران ستمگر گذشته به
كار گرفته بودند؛ يعنى قتل. ولى پيداست كه