نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 36
زبر و
خشن بر تن مىكرد ولى هنگامى كه در برابر مردم ظاهر مىشد خود را براى آنان
مىآراست (و از لباسهاى عادى كه مردم مىپوشيدند استفاده مىكرد). [1]
كنيزى به
نام «عذر»- كه مدتى كنيز مأمون بود و در خانه او مىزيست، سپس مأمون او را به امام
رضا (ع) بخشيد، پس از مدتى نيز امام (ع) او را به عبداللّه بن عباس هبه كرد- در
مقام مقايسه زندگى اين سه شخصيّت مهم سياسى آن روز مىگويد:
ما در
خانه مأمون در بهشتى از خوراكيها، آشاميدنيها، زيور آلات و عطريات و پولهاى فراوان
مىزيستيم، تا آنكه مأمون مرا به امام رضا (ع) بخشيد.
زمانى كه
به خانه آن حضرت رفتم تمامى آن امكانات و نعمتها را از دست دادم ... چندانكه
پيوسته آرزو مىكردم از خانه آن حضرت بروم. تا آنكه امام رضا (ع) مرا به عبداللّه
بن عباس بخشيد و زمانى كه به خانه او منتقل گشتم گويى دوباره وارد بهشت شدهام. [2]
يكى از
اهداف شيطانى مأمون از طرح مسأله ولايتعهدى امام رضا (ع) اين بود كه آن حضرت را به
دستگاه پر زرق و برق خلافت نزديك و درنهايت به دنيادوستى و جاهطلبى متّهم كند [3]،
ولى مناعت طبع و مقام زهد پيشواى هشتم توطئه او را خنثى كرد. امام (ع) پس از پذيرش
ولايتعهدى نيز با بىاعتنايى به تشكيلات سلطنتى مأمون، به زندگى ساده و بىآلايش
دوران پيش از ولايتعهدى خود ادامه داد و در بيانى، آن دوران را عزيزترين و
مطلوبترين دوران زندگى خود قلمداد كرد و فرمود:
اين امر،
(ولايتعهدى) هرگز نعمتى برايم نيفزوده است. زمانى كه در مدينه بودم، دستخطم در شرق
و غرب خوانده مىشد. در آن زمان بر استر سوار مىشدم و (با آرامى و آزادى)
كوچههاى مدينه را مىپيمودم و اين حالت از همه چيز برايم عزيزتر و مطلوبتر بود. [4]
خلاصه
[1] - عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 192 و
مناقب، ج 4، ص 360
[3] - امام (ع) در يكى از گفتگوهاى خود با
مأمون به اين هدف وى اشاره كرده مىفرمايد: تو مىخواهى مردم بگويند على بن موسىالرضا
از دنيا روى گردان نيست. اين دنياست كه بر او اقبال نكرده است. مگر نمىبينيد چگونه
به طمع خلافت، ولايتعهدى را پذيرفته است (ر. ك: مناقب، ج 4، ص 363)