responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 39

يكى است، پدر و مادر همه يكى است، پاداش هم (در قيامت) به اعمال است.»

ياسر، خادم حضرت رضا (ع) مى‌گويد:

امام رضا (ع) هر گاه تنها (و فارغ از كارهاى روزانه) مى‌شد، تمام اطرافيان خود را- از كوچك و بزرگ- پيرامون خود جمع مى‌كرد، با آنان حرف مى‌زد و انس مى‌گرفت؛ آنان هم با وى مأنوس مى‌شدند، و هر گاه بر سفره مى‌نشست، كوچك و بزرگ را صدا مى‌كرد، حتّى كار پرداز و حجامت كننده را بر سفره خويش مى‌نشانيد. [2]

همو مى‌گويد: امام رضا (ع) به ما فرمود:

اگر من بالاى سر شما ايستادم و شما در حال غذا خوردن بوديد، بلند نشويد تا اينكه از غذا خوردن فارغ شويد. گاهى حضرت يكى از ما را (براى انجام كارى) صدا مى‌كرد. وقتى گفته مى‌شد: مشغول غذا خوردن است، مى‌فرمود: بگذاريد تا غذايش را بخورد. [3]

نادر، خدمتكار ديگر امام (ع) مى‌گويد:

هر گاه يكى از ما مشغول صرف غذا بود، امام رضا (ع) او را به كارى نمى‌فرستاد و به كار نمى‌گرفت تا از غذا خوردن فارغ شود. [4]

امام رضا (ع) از طريق نشست و برخاست با خدمتكاران و غلامان عملًا درس برابرى انسانها را به پيروان خود داد و به همه آنان كه خادم، سرايدار، محافظ، دفتردار، منشى و ... دارند فهماند كه اينان نيز حقى دارند و به هنگام برخورد با اين افراد و به كارگيرى ايشان لازم است عواطف و احساسات بشرى آنان و حقوقشان ملاحظه شود و نبايد چنين تصور شود كه آنان آفريده و استخدام شده‌اند تا براى اينان كار كنند.

ب- ديگر افراد

حضرت رضا (ع) وارد حمّام شد. يكى از افراد كه او را نمى‌شناخت به وى گفت:


[1] - بحارالانوار، ج 49، ص 101 و كافى، ج 8، ص 230

[2] - بحارالانوار، ج 49، ص 164

[3] - همان، ص 102

[4] - همان

نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 39
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست