نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 44
سياهپوستى
هم كه جزء ايشان نبود، مشغول به كار است.
پرسيد:
اين كيست كه با شماست؟
گفتند:
به ما كمك مىكند، ما هم در آخر چيزى به او مىدهيم.
پرسيد:
آيا اجرت و كار مزد او را معين كردهايد؟
گفتند:
نه. هر چه كه بدهيم او راضى مىشود.
امام (ع)
با شلاق، در حالتى غضب آلود به طرف آنان حركت كرد و آنها را مىزد.
گفتم: فدايت
شوم! چرا خود را ناراحت مىكنيد؟
فرمود:
من چند بار اينان را از اين كار نهى كردهام و گفتهام كه كسى را به كار نگيريد
مگر آن كه قبلًا اجرت او را تعيين كرده باشيد.
بدان كه:
هر گاه كسى را بدون تعيين اجرت به كار بگيرى در پايان كار اگر سه برابر مزدش هم به
او بدهى، باز مىپندارد كم دادهاى، ولى اگر قبلًا طى كنى، و بعد، همان اجرتش را
بدهى، تو را بر اين وفاى به عهد خواهد ستود، و اگر يك دانه هم اضافه بدهى، آن را
مىشناسد و مىداند كه زيادتر به او دادهاى. [1]