نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 49
زيد بن
موسى، برادر امام رضا (ع) وارد بر مأمون شد. خليفه او را احترام كرد. امام رضا (ع)
هم نزد مأمون بود. زيد بر آن حضرت هم سلام داد. امام (ع) جوابش را نداد. زيد (از
بىاعتنايى امام بسيار ناراحت شد و) گفت: من پسر پدرت هستم، جواب سلامم را
نمىدهى؟ فرمود: تو تا وقتى كه در اطاعت خدا باشى برادر منى. وقتى خدا را معصيت
كنى بين من و تو برادرى نيست. [1]
عمير بن
يزيد مىگويد:
نزد امام
رضا (ع) بودم. سخن از عموى آن حضرت (محمد بن جعفر) [2] به ميان آمد. امام (ع)
فرمود:
بر خودم
عهد كردهام كه سقف خانهاى بر من و او سايه نيفكند (يعنى هرگز او را ديدار نكنم).
پيش خود
گفتم: او (امام رضا (ع)) ما را به نيكى و صله رحم فرمان مىدهد، ولى خودش درباره
عموى خود چنين مىگويد. امام (ع) نگاهى به من كرد و فرمود: اين از نيكى و صله است.
هر وقت كه او نزد من آيد و من به خانهاش بروم و درباره من سخنانى بگويد، مردم او
را (به خاطر اين ديدار و رابطه با من) تصديق مىكنند و حرفهايش را مىپذيرند. ولى
اگر پيش من نيايد و من به خانه او نروم، مردم حرفهايش را نمىپذيرند. [3]
مىبينيم
كه حضرت رضا (ع) از يك سو با برادرش زيد كه مرتكب خلاف شده و از موقعيت برادرش و
خويشاوندى با خاندان پيامبر (ص) سوء استفاده مىكند، با تندى برخورد مىكند، او را
از عواقب كارهاى خلافش بر حذر مىدارد و چون مىبيند دست از اعمال انحرافىاش
برنمىدارد، پيوند برادرى خود را با او مىگسلد تا هم موضع خود را روشن كرده باشد،
هم خطاى انديشه برادر را گوشزد كند و هم «ملاك» ها را بيان نمايد.
از سوى
ديگر، با عمويش كه او نيز به گونهاى ديگر راه خطا در پيش گرفته بود و بدون
شايستگى ادّعاى امامت مىكرد، قطع رابطه مىكند و اين، دقت آن حضرت را در پيوندها
و رابطهها و آثار جنبى و تأثيرات اجتماعى نوع رابطهها و رفت و آمدهايش