در سالى
كه مأمون، حضرت رضا (ع) را وليعهد خود ساخت باران نباريد. بعضى از درباريان و
متعصبان، اين رخداد طبيعى را به موضوع ولايتعهدى پيشواى هشتم (ع) ربط داده و
گفتند: «على بن موسىالرّضا وليعهد ما شد، آسمان از بارش باران خوددارى كرد».
خبر به
مأمون رسيد. از امام (ع) خواست براى بارش باران دعا كند. امام وعده روز دوشنبه را
داد. چون روز دوشنبه فرا رسيد، حضرت رو به بيابان نهاد و همه مردم نظارهگر او
بودند. حضرت بر بلندايى قرار گرفت، دست به دعا برداشت و پس از ستايش پروردگار از
آستانش خواست تا پس از بازگشت مردم به خانههايشان، بر آنان باران فروفرستد.
هنوز
دعاى امام (ع) به پايان نرسيده بود كه هوا دگرگون شد و آسمان رعد و برق زد.
مردم
براى بازگشت و مصون بودن از باران به جنب و جوش افتادند. امام (ع) فرمود: اين ابر
براى شما نيست، بلكه براى فلان شهر و فلان نقطه است. ده ابر به همين منوال، آشكار
شد و گذشت و امام (ع) در هر بار مىفرمود: مأموريت اين ابر، فلان جاست. تا آنكه
ابر يازدهم ظاهر گشت. حضرت، خطاب به مردم فرمود: خداوند اين ابر را براى شما
فرستاده است، خدا را بر اين فضلش سپاس گوييد. هم اكنون به خانههاى خود بازگرديد
كه به محض رسيدن به منازلتان خيرالهى در حدى كه شايسته كرم خداوند است، فرو خواهد
آمد.
با رسيدن
مردم به خانههايشان، باران زيادى باريد و همه جا را مشروب كرد و مردم به حمد و
ستايش پروردگار و تمجيد و تكريم امام رضا (ع) پرداختند. [2]
2- زنده كردن مردگان
معبد بن
جنيد شامى مىگويد: بر على بن موسى الرّضا (ع) وارد شده و به او گفتم:
درباره
شما و عجايبى كه از دست شما ظاهر گشته، سخن بسيار گفته شده است. سپس درخواست
معجزهاى كردم. امام فرمود: چه مىخواهى؟ عرض كردم: مىخواهم پدر و
[1] -
دلائل الامامة، ص 193؛ بحارالانوار، ج 49، ص 85 و مناقب، ج 4، ص 370
[2] -
دلائل الامامة، ص 195-196 و مناقب، ج 4، ص 370
نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 79