responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 90

گروههاى مختلف، با قدرت و قوّت از موضع امامت خود دفاع مى‌كرد و با صراحت، خود را امام انس و جن معرفى مى‌نمود. عباس نجاشى اسدى مى‌گويد: از حضرت رضا (ع) پرسيدم: تو صاحب اين امر هستى؟ فرمود: آرى به خدا سوگند، من پيشواى انس و جنّ هستم. [1]

بسيارى از كسانى كه منكر امامت پيشواى هشتم بودند يا در مسأله امامت او شك و شبهه داشتند با مشاهده يكى از ويژگيها و كمالات ياد شده از آن حضرت به حق، راه يافته به امامتش گردن مى‌نهادند. به دو نمونه ذيل توجه فرماييد.

حسن بن على وشاء كوفى مى‌گويد: مسائلى را در طومارى نوشتم تا بدان وسيله على بن موسى الرّضا (ع) را بيازمايم. به در خانه‌اش رفتم ولى بر اثر ازدحام جمعيت موفق به ديدارش نشدم. در اين هنگام ديدم خادمى از مردم سراغ مرا مى‌گيرد و مى‌پرسد: كداميك از شما حسن بن على وشّاء فرزند دختر الياس بغدادى است؟ گفتم: من همانم. او نامه‌اى را به من داد و گفت: اين جوابهاى سؤالاتى است كه همراه توست. من (با مشاهده اين معجزه) به امامت او قطع پيدا كردم و مذهب وقف را رها ساختم. [2]

راوى، عبداللّه بن سمرة:

حضرت رضا (ع) بر ما گذشت. ما (با ديدن آن حضرت) درباره امامت او به نزاع پرداختيم. چون او بيرون رفت، من و تميم بن يعقوب نيز همراهش بيرون رفتيم- ما در عقيده مخالف او بوديم و عقيده زيديه را داشتيم- هنگامى كه به صحرايى رسيديم، با گله‌اى از آهو رو به رو شديم.

امام رضا (ع) به بچه آهويى اشاره كرد. بچه آهو آمد و جلوى امام ايستاد. حضرت دست بر سر او كشيد و او را به خدمتكارش تسليم كرد.

بچه آهو براى بازگشت به چراگاهش به تكاپو افتاد. امام با آن حيوان سخنى گفت كه ما نفهميديم ولى آهو آرام شد.

امام (رو به من كرد و) فرمود: اى عبداللّه! آيا ايمان نياوردى؟


[1] - عيون اخبار الرّضا (ع)، ج 1، ص 35

[2] - مناقب، ج 4، ص 341

نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 90
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست