responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 154

تحريض و تشويق كردند. مُصعب در اثر وسوسه‌هاى آنان تصميم به جنگ با مختار گرفت و لشكر آرايى كرد. مختار براى مقابله با آنان سپاهى روانه كرد ولى در جنگ، سپاه او شكست خورد. وقتى خبر شكست سپاهش را شنيد خود را براى جنگ تا مرگ آماده كرد و با مصعب در خارج از كوفه درگير شد. در اين نبرد نيز او شكست خورد و به شهر عقب نشست و در جواب اعتراض عده‌اى كه وعده‌هاى او به پيروز شدن را دروغ مى‌شمردند گفت:

«آيا در كتاب خدا نخوانده‌اى كه: خداوند آنچه را بخواهد محو مى‌كند و آنچه را بخواهد ثابت مى‌گرداند و ام‌الكتاب نزد اوست.» «1»

بعضى از علماى عامه با توجه به اين جواب مختار او را اولين معتقد به بداء دانسته‌اند. «2»

بعد از مدتى كه در قصر حصار گرفت و محاصره شديد شد، مختار به يارانش پيشنهاد خروج از قصر را داد و در جواب مخالفان گفت:

«به خدا قسم، من دست بيعت به آنان نخواهم داد و به شما هم حكم نمى‌كنم (كه خارج شويد) ولى اگر خارج شدم و كشته گشتم، جز بر ضعف و ناتوانى شما افزوده نمى‌شود و اگر حكم آنان را پذيرفتيد و پيروزى آنان ثابت شد، شما را مى كشند آن وقت شما به يكديگر نگاه مى‌كنيد و مى‌گوئيد: كاش از مختار اطاعت كرده بوديم؛ اما اگر با من خارج شويد و پيروز نگرديد، دست كم بزرگوارانه مرده‌ايد.»

مختار با نوزده نفر از يارانش براى جنگ از حصار خارج شد و خوشحال بود كه بر عكس ديگر شورشيان كه هدفشان رسيدن به حكومت بوده، او هدفش از قيام خونخواهى اهل بيت بوده است و چيزى را كه عرب درباره آن خود را به خواب زده غايت و هدف قرار داده است و بدون اينكه از قيامش پشيمان و از سرانجامش اندوهگين باشد به سپاه ابن زبير حمله كرد و جنگيد تا شهيد شد.

بقيه ياران او كه در قصر مانده بودند، تسليم شدند و به دست افراد مصعب مطابق‌

نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 154
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست