نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 163
امام با توجه به وصيت جدش كه از ناحيه خدا رسيده بود،
باديه نشينى را اختيار كرد. «1»
اين كنارگيرى امام سجاد از جامعه، بنابر وصيت جدش رسول
خدا، عملى مطابق با مصلحت زمان بود حكومت جبّار و ستمگر وقت، ركن مهم دين، يعنى عترت
پيامبر را هدف حمله خود قرار داده و بنابر نابودى آن داشت. بزرگ اهل بيت و ياران و
اصحابش را در كربلا كشته بود و خاندان وى را به اسارت برده بودند و امروز على بن الحسين
(ع) تنها باز مانده عترت پيامبر است. در تمام زمين، كسى ديگر نيست كه ادعا كند فرزند
حسين بن على (ع) و از اهل بيت رسول خدا و شايسته امامت است. اين تنها بازمانده هم ناشناخته
است و هم بدون ياور و پشتيبان است و هم در معرض اتهام مخالفت با نظام؛ و حكومت هم او
را به شدت زير نظر دارد و منتظر بهانهاى است تا او را از پا درآورد و تنها اميد شيعه
را نيز بگيرد. بنابراين لازم است كه امام براى حفظ خويشتن كه واسطه فيض و هدايت است،
گام بردارد. به همين جهت امام براى چند سال، از اجتماع مردم كناره مىگيرد و ارتباطش
را به حداقل مىرساند، تا حكومت نسبت به او اطمينان پيدا كند و ميدان براى فعاليتش
باز شود و زمينه مساعد گردد. آنچه به نظر صحيح مىرسد اينكه امام تا پس از واقعه حرّه
به اين سياست ادامه داده و اثر آن هم قبل از واقعه حَرّه ظاهر شد، زيرا يزيد كه سپاهى
فراوان به فرماندهى خونخوار خونريزى به نام مُسلم بن عُقْبَه براى سركوبى شورشيان مدينه،
فرستاده بود به فرمانده خود دستور داد نسبت به علىبنالحسين تعرض نكند چون او با شورشيان
همراهى نكرده است «2» و مسلم بن عقبه ملعون هم با همه سفّاكى كه داشت نسبت به امام
احترام و اكرام كرد و در جواب اطرافيانش گفت: