نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 201
ديگران بر حق نيست. امام سجاد (ع) نيز در
موارد مختلف از اين روش بهره جست و به طور عملى ثابت كرد كه ادعاى امامتش مورد تاييد
و رضاى خداوند است. به مواردى از اين اقدامها توجه فرماييد:
الف - وقتى با شهادت امام حسين (ع)، تعدادى
از شيعيان به امامت محمد حنفيه «عموى امام» معتقد شدند، حضرت داورى حجر الاسود را به
ايشان پيشنهاد كرد و محمد پذيرفت. وقتى محمد نتوانست از حجرالاسود براى خود شهادت بگيرد،
امام سجّاد (ع) پيش آمد و دو ركعت نماز گذارد و فرمود:
«اى سنگى كه بر زائران خانۀ خدا از
بندگانش شاهدى، اگر مىدانى كه من صاحب امر و امام واجب الاطاعه بر همۀ بندگان
هستم، پس براى من شهادت بده كه عمويم بداند. حقّى در امامت ندارد.»
پس از تقاضاى امام حجر الاسود به زبان عربى
فصيح گفت:
«اى محمد بن على! امر امامت رابه على بن الحسين
(ع) واگذار زيرا او امامى است كه اطاعتش بر تو و همه بندگان خدا واجب است.»1
ب - نقل شده كه در طواف و استلام حجر الاسود
مردى دست بر دست زنى گذاشت و دو دست به هم چسبيدند پزشكان و ديگران هر چه كوشش كردند
كه آن دو دست را از هم جدا كنند نتوانستند و نظر به قطع دو دست دادند. در اين هنگام
كه مردم هم اجتماع كرده بودند، امام سجاد (ع) وارد شد و دست شريف خويش را بر آن دو
دست گذاشت و به بركت دست امام آن دو از هم جدا شدند.2
ج - دختر يكى از اشراف و ثروتمندان شامى جن
زده شده بود و مردى وى را براى معالجه به مدينه آورده بود. ابو خالد كابلى از اصحاب
امام هم مىخواست به ديدار مادرش برود و دست تنگ بود. امام به او فرمود:
«فردا مرد شامى به مدينه وارد مىشود كه دخترش
جن زده شده و دنبال معالج است. تو پيش او برو و
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 201